- غالات
- جمع عال، کوپله ها
معنی غالات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرانفروشی کردن، از حد در گذشتن، تیر را بینهایت انداختن، (اسم)} گرانفروشی در مغالات بضاعت بضع مبالغتی نکنم) (مرزبان نامه. تهران. چا. 249: 1)، تجاوز از حد
از حد گذشتن، نرخ چیزی را بالا بردن، گران فروشی کردن، گران خریدن
جمع حالت، جاوران جاورها، چگونگی ها جمع حالت. کیفیات چگونگیها اوضاع، وقایع حوادث
جمع شال، ازپارسی شال ها به گونه رمن سوسمارماهیان
غابه ها، بیشه ها، نیستان ها، جمع واژۀ غابه
غایت ها، نهایت ها و پایان چیزها، آخرین درجه ها، مقصودها، مقصدها، پایان ها، جمع واژۀ غایت
جمع غافل، فرناسان
جمع غاره، تاراج ها چپاول کردن چپو کردن به تاراج بردن، جمع غارات
جمع غابه، از ریشه پارسی باغ ها بیشه ها نیستانها دشت ها زمین پست و هموار، گروه مردمان، نیزه دراز، بیشه درختان انبوه و درهم پیچیده، جمع غاب غابات
پایانها، نهایتها، جمع غایت
جمع غایت. پایان، نهایت ها
جو و گندم
کسانی که در عقاید مذهبی غلو کرده و از حد درگذشته باشند، فرقه ای از شیعه که به علی بن ابی طالب نسبت الوهیت می دهند
غله ها، دانۀ حاصل از زراعت گیاهان تیرۀ گندمیان، آذوقه ها، جمع واژۀ غله
غلات اربعه: در فقه گندم، جو، خرما و کشمش که زکات به آن ها تعلق می گیرد
غلات اربعه: در فقه گندم، جو، خرما و کشمش که زکات به آن ها تعلق می گیرد
جمع غالی، گزافندگان، جمع غله، چاش ها جورتاکان شاماخ جمع غله درآمدها از حبوب و نقود و جز آن، دسته ای از گیاهان تیره گندمیان که دانه های برخی از آنها را آرد کنند و بمصرف رسانند مانند گندم و برخی را آرد نکرده مصرف کنند مانند برنج ذرت و برخی هم بیشتر به مصرف خوراک دام ها و طیور می رسد مانند جو و چاودار و ارزن، دانه گیاهان دسته غلات بالاخص به نام غلات خوانده می شود مانند گندم و ارزن و ذرت و جو و برنج و چاودار و جو و ترشک و غیره، جمع غالی، از حد در گذشتگان، کسانی که در عقاید مذهبی غلو کنند و از حد در گذرند: علی اللهیه از غلاتند. ما حصل زمین، مانند جو، گندم، برنج و غیره
((غُ))
فرهنگ فارسی معین
جمع غالی، از حد درگذشتگان، کسانی که در عقاید مذهبی غلو کنند و از حد درگذرند، «علی اللهیه از غلاتند.»
جمع اشغال
پردازش ها، گرفتاری ها درد سرها جمع اشتغال. پرداختن ها، گرفتاریها
زمینی که پادشاه جهت معیشت بارباب استحقاق بخشد تیول، عواید زمین که به جای حقوق یا مستمری به اشخاص بخشند، جمع سیورغالات