جدول جو
جدول جو

معنی غافقی - جستجوی لغت در جدول جو

غافقی
(فِ قی ی)
کسی که منسوب به غافق است. (انساب سمعانی) ، منسوب به غافق بن العاص (بطنی از ازد). (منتهی الارب). رجوع به غافق شود
لغت نامه دهخدا
غافقی
(فِ قی ی)
ابوجعفر احمد بن محمد بن السید. یکی از مشاهیر ادبا و حکمای اندلس. وی در ادویۀ مفرده یعنی در علم نباتات طبی وحید عصر خویش بود و کتابی معتبرمسمی به ’کتاب الادویه المفرده’ در این فن تألیف کرده است. در این کتاب همه ادویۀ مذکوره در مصنفات دیسقوردیس و جالینوس را بعلاوۀ آنچه اطبای متأخرین اسلام آورده اند، بترتیب ذکر میکند. این کتاب کامل در نوع خود مدتها مرجع اطبا بوده است. (قاموس الاعلام ترکی). و ابن البیطار در مفردات خویش مکرر از او نقل کرده است. و رجوع به احمد بن محمد بن احمد بن السید شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افقی
تصویر افقی
ویژگی چیزی که موازی افق و سطح زمین باشد
فرهنگ فارسی عمید
(فِ)
حسین بن محمد بن محمد، چنانکه بعضی گفته اند در اصطلاح رجالی عبیدالله رافقی است و نسب وی به رافقه است که بگفتۀ قاموس دیهی است در بحرین و همچنین شهری است در کوهستان و نام دو موضع دیگر و نیز شهری است در ساحل فرات که امروزه به رقه معروف است. (از ریحانه الادب ج 2)
ابوبکر محمد بن جعفر بن احمد عاص رافقی، معروف به ابن صابونی از اهل رقه بود سپس به بغداد رفت و در آنجا از احمد بن اسحاق... و حسن بن جریر الصوری و احمد بن محمد بن صلت بغدادی روایت کردو ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی از او روایت دارد. (از انساب سمعانی)
محمد بن خالد بن جبله رافقی، که بخاری در صحیح از او روایت کرد، و او از عبیدالله بن موسی روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(اُ فُ)
نسبت است به افق، مقابل عمودی. آنچه در افق باشد. که عمودی نیست. متوازی. (یادداشت مرحوم دهخدا). آنکه از آفاق زمین باشد. (از اقرب الموارد).
- خط افقی، مقابل خط عمودی. خط موازی با سطح آب ساکن.
، ته نشست سیل که در دهانۀ آبراهه می نشیند
لغت نامه دهخدا
(فِ)
منسوب است به رافقه که شهر بزرگی است بر فرات و امروزه رقه نامیده میشود. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
غافل بودن. مانند غافلان گذراندن:
بعد از این روی در بهی دارم
دل ز هر غافلی تهی دارم.
نظامی.
نبردم بسر عمر درغافلی
مگر در هنرمندی و عاقلی.
نظامی.
بدین غافلی می گذاریم روز
که در ما زنند آتش رخت سوز.
نظامی.
پیشتر از مرتبۀ غافلی
غافلیی بود، خوشا غافلی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(فِ)
منسوب است به غافر که بطنی است از بنی سامه. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غافلی
تصویر غافلی
ویستاری سوتکی فرناسی ناگاهی غافل بودن غفلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افقی
تصویر افقی
کرانی ترازی خطی موازی زمین و خط افق مقابل عمودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افقی
تصویر افقی
((اُ فُ))
موازی، منسوب به افق. خط راست موازی سطح زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افقی
تصویر افقی
ترازی، ستانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افقی
تصویر افقی
أفقيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از افقی
تصویر افقی
Horizontal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از افقی
تصویر افقی
horizontal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از افقی
تصویر افقی
poziomy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از افقی
تصویر افقی
水平の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از افقی
تصویر افقی
горизонтальный
دیکشنری فارسی به روسی
افقی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از افقی
تصویر افقی
افقی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از افقی
تصویر افقی
অনুভূমিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از افقی
تصویر افقی
mwelekeo wa usawa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از افقی
تصویر افقی
수평의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از افقی
تصویر افقی
אופקי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از افقی
تصویر افقی
水平的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از افقی
تصویر افقی
क्षैतिज
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از افقی
تصویر افقی
horizontal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از افقی
تصویر افقی
แนวนอน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از افقی
تصویر افقی
horizontaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از افقی
تصویر افقی
horizontal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از افقی
تصویر افقی
horizontal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از افقی
تصویر افقی
orizzontale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از افقی
تصویر افقی
горизонтальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از افقی
تصویر افقی
horizontal
دیکشنری فارسی به پرتغالی