جدول جو
جدول جو

معنی غاغالس - جستجوی لغت در جدول جو

غاغالس
نام دیگر آن غالیوس و کلمه ای است یونانی که معنی آن بدبوست و مردم مصر آن را فسا الکلاب می نامند. گیاهی است املس که برگهای آن در طرف گلش درشت است و سفید کبود می نماید. بدبو و تلخ مزه است. در خرابه ها و اطراف بوستانها میروید و در مجاری آب بسیار است. گرم در اول و خشک در دوم. گویند دارویی مانند آن در علاج درد سینه و ربو و سعال و تنگی نفس و گشودن سده ها یافت نشود و حکه و جرب و امراضی را که از صفرا باشد سود دهد و سنگ مثانه را می شکند و مدر و گشایندۀ بادهاست. شربت آن تا 5 درم است و آب آن اگر در برج حمل گرفته شده و با روغن زیتون آمیخته شود جهت پاک کردن چرک معادن مؤثر است. (از تذکرۀ ضریر انطاکی ص 249). و در تحفۀ حکیم مؤمن آرد: غالیسس به لغت یونانی به معنی منتن الرائحه است و غالوسیس نیز آمده و در طبرستان پلهیم نامند و در بستانها و خرابه ها بسیار میروید و بقدر نبات انجره و برگش با ملاست و بدبویی و گلش سفید و چتری مانند گل شبت و ثمرش بقدر عنب الثعلب و بعد از رسیدن سیاه و پرآب میشود و در دارالمرز سرکه را با آن رنگین میسازند و بیخ او سفید و با تجویف، در سیم گرم و خشک و محلل خنازیر و اورام صلبه و سرطان و قروح خبیثه و ورم مزمن انثیان خصوصاً چون برگ و شاخ او را با سرکه روزی دو بار ضماد کنند و خوردن ساق او بجای سبزی جهت سرفۀ کهنه و بهق و ضیق النفس و ربو و درد سینه بی عدیل و چیزی دیگر قایم مقام او ندانسته اند و مفتح سدد ومفتت حصاه و مدرّ بول و حیض و محلل ریاح و جهت جرب و حکه و بالخاصیه جهت علل صفراوی مفید و شربتش تا پنج درهم و آب او با روغن زیتون جهت پاک کردن چرک معادن مؤثر است و نقیع بیخ او بقدر ده درهم مسهل قوی بلغم و سودای رقیق و سریع العمل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). در مفردات ابن البیطار آرد: غالسیفس، عامتنا بالاندلس تسمیه بالحملج و اهل مصر تسمیه بالمنتنه و هو کثیر بالبساتین ینبت نفسه من غیر ان یزرع یشبه نباته نبات القریص الا انه املس لا یلذع التبه. دیسقوریدوس فی الرابعه هو نبات یشبه افالیقی و هو الابخره فی جمیعالاشیاء الا ان ورقه اشد ملاسه من ورق افالیقی و اذا فرک ورقه فاحت منه رائحه منتنه جداً و له زهر دقاق لونه الی الفرفیریه و ینبت فی السیاجات و فی الطرق و الخربات و قوه الورق و القضبان محلله للجسا، و الاورام السرطانیه و الخنازیر و الاورام التی یقال لها قوحثلاو الاورام العارضه فی اصول الاذان فینبغی اذ احتیج الی ضماد و دق هذا النبات او قضبانه ان یدق الورق والقضبان و نحیط المستعمل منها بالخل و یعمل منها ضماد وتضمد به هذه الاورام و هو فاتر مرتین فی النهار و قدینتفع بطبیخ الورق والقضبان فی هذه الاورام التی ینتفع بالضماد فیها اذا حب علیها و الورق و القضبان اذاتضمد به مع الملح کانا صالحین للقروح الخبیثه و الاکله. الشریف قوته حارهٌ یابسه فی الثالثه اذا اکل ورقه رعیاً نفع من السعال المزمن و النهش و التضایق و لایوجد دواء یعدله فی ذلک. (مفردات ابن بیطار ص 146)
لغت نامه دهخدا
غاغالس
گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آناغالس
تصویر آناغالس
گیاهی زینتی با گل های ستاره شکل که مصرف دارویی هم دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اناغالس
تصویر اناغالس
مرزنگوش، گیاهی خوش بو از خانوادۀ نعناع با گل های سفید که مصرف دارویی دارد
انجرک، مرزه گوش، گوش موش، آذان الفار
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
آوا برآوردن گرگ، (دزی ج 2 ص 198)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ژاک دو. رجل سیاسی فرانسه، متولد در ’گرناد’ (گارون علیا) (1758- 1805) یکی از ناطقین حزب سلطنت طلب در ’مجلس مؤسسان’. وی پس از ’دهم اوت’ هجرت گزید
لغت نامه دهخدا
شیرینی در زبان کودکانی که تازه به سخن آغاز می کنند
لغت نامه دهخدا
نام وادیی بوده است بشام که امروز آن را وادی جهنم نامند و حجر غاغاطیس منسوب بدانجاست، نام نهری به ناحیت لوقیا
لغت نامه دهخدا
از دانشمندان معاصر بطلمیوس بود که با هم ارتباط علمی داشتند. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 42، 48 شود، سحاب اغم، ابر بی رخنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابر بدون بریدگی. سحاب اغم، ای لا فرجه فیه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
بمعنی آغالش است که شورش انگیختن و بدآموزی و تحریض کردن نادانان بجهت خصومت انداختن میان مردم باشد و آن را بعربی اغرا گویند. (برهان) (آنندراج). آغالش و اغوا و برانگیختن و ترغیب و تحریض بر گناه. (ناظم الاطباء). رجوع به آغالش شود
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
شیر غیل خورانیدن بچه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) : اغالت المراءه ولدها، شیر غیل خورانید... و اغیلته بالتمام مثله. (منتهی الارب). شیر دادن زن بچه خود را در حاملگی. (از اقرب الموارد) ، دوشیدن ناقه بعد از مغرب. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ غلس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِتْ تِ)
بتاریکی آخر شب درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج). درآمدن قوم در تاریکی آخر شب:اغلس القوم، دخلوا فی الغلس ای ظلمه آخر اللیل. تقول: ’رأیت منک غلس الظلام خیالا’. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
جمع واژۀ املیس است بطریق شاذ. (قطر المحیط) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
مغلوب. ناتوان. ضعیف. مقابل غالب، به معنی چیره:
وگر زآنکه ناغالبی در قیاس
ز غالب تر از خویشتن درهراس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
از یونانی غاغاطیس، طاغیطوس، سنگی باشد سیاه و سبک و بوی قیر از آن می آید و آن را از وادی شام آورند ودر قدیم آن وادی را غاغا می خوانده اند و الحال وادی جهنم گویند، اگر بر آتش نهند بخور آن مصروع را نافع باشد و گزندگان بگریزند و آن را به عربی حجر غاغاطیس و حجر غاغیطوس خوانند، (برهان) (آنندراج)، حجرٌ خفیف ٌ بارد یابس، (بحر الجواهر)، و رجوع به غاغا شود
لغت نامه دهخدا
حجر غاغاطیس غاغاطی، طاغیطوس، سکنج، سبج، رجوع به غاغاطی و حجر غاغاطیس شود
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
کاغله. رجوع به کاغله شود. کاچیره. عصفر. گل کاغاله. احریض. گل رنگ. بهرم. بهرمان. قرطم. گیاهی است که با گلش چیزها رنگ کنند. کافشه کاجیره را گویند و آن نوعی رستنی باشد که از گل آن چیزها رنگ کنند و از تخم آن روغن برآرند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
پابلو، موسیقیدان اسپانیائی متولد در ’واندرل’ (کاتالونی کتلونیه) به سال 1876، شهرت او در نواختن ’ویولونسل’ زبانزد است
لغت نامه دهخدا
جزر بری است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
سفال شکسته، تیله، (در لهجۀ قزوین)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
یکی از شاگردان بقراط. (الفهرست) (عیون الانباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
چاقاله. چغاله. اخکوک. بادام و زردآلو و هلوی سبز نارسیده. چاغاله بادام. بادام نارس. زرد آلوی نارس. هلوی نارس.
- چاغاله مجتهد، بمزاح، مجتهدی جوان.
و رجوع بچاقاله و چغاله و اخکوک شود
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
پوست آش نشده و خشکیده.
- مثل غاغاله خشکه، سخت نزار و لاغر و کم حجم و بی رطوبت. که هیچ گوشت براستخوان ندارد یا سخت نزار که تنها استخوان برجای است. که جویده نمیشود. که جویدن آن سخت است
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
معرب از یونانی، گیاهی از تیره پامچال که میوه اش بشکل مجری است و بوسیلۀ سرپوشی باز میشود. گلهایش دارای 5 گلبرگ آبی یا قرمز میباشد. اناگیر. حشیشهالعلق. (فرهنگ فارسی معین). آذان الفار. (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 63). گیاهیست برگش شبیه بمرزنجوش و مایل باستداره و شاخهای او منبسط بر روی زمین و مربعو ثمرش مثل غلافی و دانه های او بقدر خشخاش و بسیار تند و تلخ و گل قسم ماده لاجوردی و قسم نر بغایت سرخ میباشد. (از تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به همین کتاب و فرهنگ گیاهی ص 58 و واژه نامۀ گیاهی ص 22 و آذان الفار در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین ناحیۀ ’لو’ بخش کاهر در ساحل مصب ’لو’، سکنه 400 تن (تجمع 290 تن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غاغا
تصویر غاغا
شیرینی در زبان کودکان که تازه بسخن آمده اند
فرهنگ لغت هوشیار
پوست آش نشده و خشکیده. یا مثل غاغاله خشکه. سخت نزار و لاغر و کم حجم و بی رطوبت آنچه هیچ گوشت بر استخوان ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاغاله
تصویر چاغاله
بادام و زرد آلو و هلوی سبز نارسیده، چاغاله بادام، بادام نارس
فرهنگ لغت هوشیار
مغلوب چیره شده مقابل غالب: و گر زانکه ناغالبی در قیاس ز غالبتر ازخ ویشتن در هراس. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده مرزنجوش از گیاهان گیاهی از تیره پامچال که میوه اش بشکل مجری است و بوسیله سرپوشی باز میشود. گلهایش دارای 5 گلبرگ آبی یا قرمز میباشد اناگیر حشیشه العلق اناگیرا
فرهنگ لغت هوشیار
غاغاطیس شبه (شبق) از سنگ ها شبق. توضیح شبق را حجر غاغاطی و حجر غاغیطوس و حجر غاغاطیس نیز نامند
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است یکساله یا دوساله از تیره مرکبان که دارای ساقه ای بارتفاع 50 سانتیمتراست. منشااولیه این گیاه را عربستان ذکر کرده اند ولی امروزه در نقاط دیگر نیز کشت میشود. برگهای این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغهای ظریف و نازک است. در سطح پهنک آن (مخصوصا سطح تحتانی پهنک) رگبرگهای بر جسته مشاهده میشود. گلهایش منفرد و شامل برگه های خاردار در پایین کاسه و گلهای لوله یی برنگ زرد یا ارغوانی بر روی نهنج است. میوه اش فندقه و دارای دسته تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگهای این گیاه ماده ای برنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری برنگ قرمز بنام کارتامین که آن نیز در آب محلول است بدست آورده اند. دانه این گیاه که به کافشه موسوم است شامل تا 30 تا 37 درصد از مواد پروتیدی و 45 تا 46 درصد از مواد چربی است که پس از تصفیه میتواند مورد مصرف قرار گیرد. گل و مخصوصا دانه های کاجی دارای اثر مسهلی است که بصورت جوشانده 12 تا 24 در هزار مصرف میشود. از دانه های این گیاه روغنی استخراج میکنند که دارای اثر مسهلی است و سابقا بصورت مالیدن بر روی عضو در روماتیسم و فلج مورد استفاده قرار میگرفت. این گیاه در اکثر نقاط جنوبی اروپا و مناطق بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران میروید (در خراسان و تبریز و تفرش فراوان است) قرطم عصفر احریض بهرام بهرم بهرمان بهرامه سکری خریع مریق کازیره کاژیره کاجره اصبور اصفور زعفران کاذب پالان زعفران فنیفس خسک دانه کافشه کافیشه قنطادوس کابیج گل زردک گل رنگ تاقالا اطرقطوس بهرامن خسک. توضیح دانه این گیاه را خسک دانه و حب العصفر نیز نامند و آن بعنوان مسهل در طب قدیم مصرف میشده است و در بازار بنام تخم کاجیره نیز عرضه میشود. توضیح، ماده رنگی که از گلبرگهای این گیاه استخراج میشود بنام زردج و ما العصفر مشهوراست. یا تخم کاجیره. دانه کاجیره. یا کاجیره صحرایی. یکی از گونه های کاژیره که بطور خود رو در مزارع میروید و برگهایش دارای کرک میباشند زعفران بیابانی قرطم بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امالس
تصویر امالس
جمع املیس، کویرها شوره زارها
فرهنگ لغت هوشیار
دلیر، ماندگار
فرهنگ گویش مازندرانی