جدول جو
جدول جو

معنی غاطس - جستجوی لغت در جدول جو

غاطس
(طِ)
غاطش. مظلم. تاریک: لیل غاطس، غاطس عن الوجود، بی معرفت. بی اطلاع. (دزی ج 2 ص 217)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام حاکم عموریه از بلاد روم است که در حملۀ معتصم (218 - 227 هجری قمری) خلیفۀ عباسی بدان شهر به دست مسلمانان اسیر گردید، (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 226)
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رِ طِ)
رجوع به حجراناخاطس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ طُ)
بیونانی سنگی باشدکه چون آنرا بآب بسایند رنگی مانند خون از آن برآیدو با شیر زنان در چشم چکانند، ورم چشم و بسیاری آب آمدن از چشم را نافع است. (برهان قاطع) (از آنندراج). و آنرا بعربی حجر اناغاطس گویند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
گروه، زمین پست فراخ، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سِن)
شیخ غاس، پیر فانی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
فرورفتن در آب. (منتهی الارب) (آنندراج). انعماس، زیر آبی رفتن. (دزی ج 2 ص 216) ، فروبردن در آب. (منتهی الارب) (آنندراج). غمس. (اقرب الموارد). به آب فروبردن کسی را. (تاج المصادر بیهقی). به آب فروبردن. (مصادر زوزنی). فروبردن. نهان کردن. (دزی ج 2 ص 216) ، به دهان خوردن آب را. (منتهی الارب). به دهان آب خوردن از ظرف: غطس فی الاناء غطساً، کرع فیه. (اقرب الموارد) ، بردن کسی را مرگ. (منتهی الارب). غطس به اللجم، ذهبت به المنیه، لغه فی عطست بالعین المهمله. (اقرب الموارد) ، مجازاً به معنی گریختن و رهایی بخشیدن خود از خطر و نزاع. (دزی ج 2 ص 216)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
جاسوس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (مهذب الاسماء) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
قطاس، نوعی ماهی، معرب کتوس (نشوء اللغه ص 82)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
عنب الدب است. (فهرست مخزن الادویه). غابس به همین صورت فقط در فهرست مخزن الادویه دیده شد، ظاهراً یا غلط و یا لهجۀ دیگر غابش است که شین بسین بدل شده
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نعت فاعلی از غرس. رجوع به غرس شود
لغت نامه دهخدا
(غِ)
تعمید. غسل تعمید. (دزی ج 2 ص 216). رجوع به غسل تعمید شود.
- عیدالغطاس، جشنی که به یادبود غسل تعمید مسیح گرفته میشود. (دزی ج 2 ص 216)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
غفلت ورزیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تغافل. (اقرب الموارد). همدیگر را در آب فروبردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تماقل درآب. (از اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
افندی، قندلفت. مدیر مدرسه امیریکیه در بلمند. وی کتاب ’امتیازات الجماعات المسیحیه فی مملکه العثمانیه’ را که تألیف ستافروس فوتیراس نویسندۀ روزنامۀ نیولوغوس یونانی در قسطنطنیه است به عربی ترجمه کرده و در طرابلس شام به سال 1912 میلادی به چاپ رسانده است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1418)
لغت نامه دهخدا
چوب صنوبر است که مانند مشعل مشتعل شود. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
به یونانی میوه ای است که توت سه گل خوانند و به عربی ثمرهالعلیق گویند و درخت آن را سه گل نامند اگر برگ و بار آن را با هم بجوشانند خضابی باشد جهت موی ریش و گیسو و امثال آن. (برهان). نوعی از علّیق. (ترجمه ابن بیطار به فرانسه ج 1 ص 200). تمشک. گیهه. ثمرهالعلیق. توت الشوکی. (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی). تموش. توت سه گل. (ناظم الاطباء). علیق. (فهرست مخزن الادویه).
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ طِ)
غفلت ورزنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). غافل و بی فکر و بی خیال. (ناظم الاطباء) ، مشغول به غوطه وری همدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغاطس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناطس
تصویر ناطس
ابیشه (جاسوس)
فرهنگ لغت هوشیار
خاج شویان جشنی از جشن های ترسایان تعمید غسل تعمید. یا عید غطاس. جشنی که به یادبود غسل تعمید مسیح بر پا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غادس
تصویر غادس
یونانی تازی گشته ماهی روغنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاط
تصویر غاط
گروه، پسته زمین پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غارس
تصویر غارس
درخت نشاننده درختکار غرس کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاطوس
تصویر غاطوس
ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاطی
تصویر غاطی
تاریک، پر، مملو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجراناغاطس
تصویر حجراناغاطس
یونانی سنگ خون از داروها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناغاطس
تصویر اناغاطس
یونانی تازی شده خونین سنگ از داروها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاطس
تصویر عاطس
بامداد، شنوسه آور (شنوسه عطسه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطس
تصویر باطس
یونانی توت سه گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غطاس
تصویر غطاس
((غِ))
تعمید، غسل تعمید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غارس
تصویر غارس
((رِ))
غرس کننده
فرهنگ فارسی معین