درختچه ای خاردار از خانوادۀ سنجد، با برگ های باریک، دراز و نوک تیز و گل های سبز، میوۀ این گیاه زرد، ترش مزه، خوراکی و ضد اسکوربوت و ضد کرم است، غاسول رومی، کاآم، کهام، کام، شوک القصّار
درختچه ای خاردار از خانوادۀ سنجد، با برگ های باریک، دراز و نوک تیز و گل های سبز، میوۀ این گیاه زرد، ترش مزه، خوراکی و ضدِ اسکوربوت و ضدِ کرم است، غاسول رومی، کاآم، کَهام، کام، شَوْکَ الْقَصّار
اشنان، (منتهی الارب) (تحفۀ حکیم مؤمن)، گیاهی است که آن را به فارسی اشنان خوانند و بدان دست هم شویند، (برهان)، اشنان القصارین، حرض، غاشول، از تیره قرنفلیان، (گیاه شناسی گل گلاب ص 213)، رجوع به صابونی و اشنان و قلیا شود
اشنان، (منتهی الارب) (تحفۀ حکیم مؤمن)، گیاهی است که آن را به فارسی اشنان خوانند و بدان دست هم شویند، (برهان)، اشنان القصارین، حرض، غاشول، از تیره قرنفلیان، (گیاه شناسی گل گلاب ص 213)، رجوع به صابونی و اشنان و قلیا شود
غاسول، درختچه ای خاردار از خانوادۀ سنجد، با برگ های باریک، دراز و نوک تیز و گل های سبز، میوۀ این گیاه زرد، ترش مزه، خوراکی و ضد اسکوربوت و ضد کرم است، کاآم، کهام، کام، شوک القصّار
غاسول، درختچه ای خاردار از خانوادۀ سنجد، با برگ های باریک، دراز و نوک تیز و گل های سبز، میوۀ این گیاه زرد، ترش مزه، خوراکی و ضدِ اسکوربوت و ضدِ کرم است، کاآم، کَهام، کام، شَوْکَ الْقَصّار
آب غسل. (منتهی الارب). آن آب که بدان خود را بشویند. (اقرب الموارد) : خود غرض زین آب جان اولیاست کو غسول تیرگیهای شماست. مولوی (مثنوی). ، خطمی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تذکرۀ داود ضریر انطاکی) ، هرچه بدان دست و جز آن بشویند. (منتهی الارب) هرچه بدان دست بشویند. (مهذب الاسماء). هرچه بدان دست شویند مانند اشنان و جز آن، و غسّول نیز گویند. (از اقرب الموارد). غسول را غسل نیز گویند و آن به خطمی و اشنان اطلاق شود و در حجازی به اذخر گویند. (تذکرۀداود ضریر انطاکی). آنچه بدان دست شویند چون آرد نخود و چوبک اشنان و امثال آن. ابوایاس. دست شویه. هر دوا که بدان شست و شو کنند. هر چیزی که بدان سر یا لباس و مانند آنها را بشویند و عامه آن را غاسول گویند. (از تاج العروس). ج، غسولات، برگ کنار، چیزی که بر رو مالند از برای صفای رنگ. (آنندراج)
آب غسل. (منتهی الارب). آن آب که بدان خود را بشویند. (اقرب الموارد) : خود غرض زین آب جان اولیاست کو غسول تیرگیهای شماست. مولوی (مثنوی). ، خطمی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تذکرۀ داود ضریر انطاکی) ، هرچه بدان دست و جز آن بشویند. (منتهی الارب) هرچه بدان دست بشویند. (مهذب الاسماء). هرچه بدان دست شویند مانند اشنان و جز آن، و غَسّول نیز گویند. (از اقرب الموارد). غسول را غِسل نیز گویند و آن به خطمی و اشنان اطلاق شود و در حجازی به اذخر گویند. (تذکرۀداود ضریر انطاکی). آنچه بدان دست شویند چون آرد نخود و چوبک اشنان و امثال آن. ابوایاس. دست شویه. هر دوا که بدان شست و شو کنند. هر چیزی که بدان سر یا لباس و مانند آنها را بشویند و عامه آن را غاسول گویند. (از تاج العروس). ج، غسولات، برگ کُنار، چیزی که بر رو مالند از برای صفای رنگ. (آنندراج)