جدول جو
جدول جو

معنی غارغارک - جستجوی لغت در جدول جو

غارغارک
(رَ)
در تداول مردم عوام طهران، بلندگو. رادیو. و بطور کلی به همه هواپیماها و اتومبیلهایی که سر و صدای زیاد داشته باشندو امثال آن با نظر استهزا و تمسخر غارغارک گویند
لغت نامه دهخدا
غارغارک
آنچه سر و صدای زیاد و مزاحم داشته باشد (مانند بلندگو رادیو هواپیمای پر سر و صدا)
فرهنگ لغت هوشیار
غارغارک
((رَ))
آن چه سر و صدای زیاد و مزاحم داشته باشد (مانند بلندگو، رادیو، هواپیمای پر سر و صدا)
تصویری از غارغارک
تصویر غارغارک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قارقارک
تصویر قارقارک
هواپیمای کوچک که سر و صدای زیاد داشته باشد، هر چیز کهنه و فرسوده مانند رادیو، تلویزیون، اتومبیل، هواپیما و امثال آن ها که بسیار سر و صدا کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غارغار
تصویر غارغار
قارقار، بانگ کلاغ، صدای کلاغ
فرهنگ فارسی عمید
حکایت صوت کلاغ،
- غارغار کردن کسی را، به جماعت او را نکوهش کردن (و غالباً به ناحق)
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ)
قره آغاج. غرغاج. اوجا. رجوع به اوجا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غارغار
تصویر غارغار
حکایت صوت کلاغ
فرهنگ لغت هوشیار
غرغر، غلطکی چوبی یا چرخی که به دور محوری گردد و بر محیط آن شیاری جهت پیچیدن ریسمان یا گذرانیدن زنجیر وجود دارد مکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قارقارک
تصویر قارقارک
((رَ))
وسیله ای که سر و صدای زیاد و مزاحم داشته باشد، بازیچه ای کودکانه که از آن صدایی شبیه، قارقار برمی خاست
فرهنگ فارسی معین
غوزک پا، نق نقو
فرهنگ گویش مازندرانی