جدول جو
جدول جو

معنی عیهقه - جستجوی لغت در جدول جو

عیهقه
(عَ هََ قَ)
نام مرغی است. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). طائری است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ کَ)
سست کردن تاریکی چشم کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). ناتوان ساختن تاریکی چشم کسی را. غیهق الظلام عینه، اضعف بصره. فغیهقت عینه، ای ضعفت، ناتوان شدن چشم کسی بسبب تاریکی، سخت تاریک شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ یَ)
در گمراهی انداختن کسی را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ جَ)
شتافتن و شتابی نمودن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). اسراع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ هََ لَ)
زن چست و سبک که یک جا قرار نگیرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گنده پیر. (منتهی الارب) (آنندراج). زن پیر. (ناظم الاطباء). عجوز. (اقرب الموارد) ، ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیهل. رجوع به عیهل شود
لغت نامه دهخدا
(عَ هََ لَ)
ابن کعب بن عوف عنسی مذحجی، مشهور به ذوالحمار. اولین تن که در اسلام مرتد شد. رجوع به اسود (ابن کعب عنسی) شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
کارزار کردن. (منتهی الارب). کارزار کردن و بر زمین زدن و فریاد کردن و خروشیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). جنگ و قتال، و گویند صراع و صیاح. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ جَ)
گمراه کردن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ هََ)
شادمانی و سرور. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). نشاط. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بمعنی عیقه است. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به عیقه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ)
کنار دریا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ساحل بحر. (اقرب الموارد). دریابار. کنارۀ جوی و ساحل رود. (غیاث) ، ناحیۀ دریا. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گوشه و ناحیۀ خانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فنایی از زمین و یا ساحت. (از اقرب الموارد). عیقه. (منتهی الارب). رجوع به عیقه شود. ج، عیقات. (اقرب الموارد) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ)
گویند که نام جایگاهی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیهقه
تصویر غیهقه
چشم زدگی از تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیهق
تصویر عیهق
شاد مانی
فرهنگ لغت هوشیار