زجر کردن گوسپند را بکلمه ’عا’ و نحو آن. (از منتهی الارب). زجر کردن میشها را به کلمه ’عا’ و ’عو’. (از ناظم الاطباء). زجر کردن گوسفندان را و ’عای’ گفتن. (از اقرب الموارد). عیعاء. رجوع به عیعاء شود
زجر کردن گوسپند را بکلمه ’عا’ و نحو آن. (از منتهی الارب). زجر کردن میشها را به کلمه ’عا’ و ’عو’. (از ناظم الاطباء). زجر کردن گوسفندان را و ’عای’ گفتن. (از اقرب الموارد). عیعاء. رجوع به عیعاء شود
بدخوی از شتر و جز آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بدخلق از مردم و از شتر. (ناظم الاطباء) ، آنکه اطاعت از حق نکند و تکبر کند. (از اقرب الموارد). عیده. رجوع به عیده شود
بدخوی از شتر و جز آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بدخلق از مردم و از شتر. (ناظم الاطباء) ، آنکه اطاعت از حق نکند و تکبر کند. (از اقرب الموارد). عَیده. رجوع به عَیْدَه ْ شود