جدول جو
جدول جو

معنی عیدیه - جستجوی لغت در جدول جو

عیدیه
(دی یَ)
نجائب عیدیه، شتران نجیب منسوب بسوی عید، نام فحل. یا منسوب بسوی عیدبن ندغی بن مهره بن حیدان. یا بسوی عادبن عاد یا عادی بن عاد. یا بسوی بنی عیدبن آمری. (منتهی الارب). و رجوع به تاج العروس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عهدیه
تصویر عهدیه
(دخترانه)
منسوب به عهد، پای بند به عهد و پیمان
فرهنگ نامهای ایرانی
فرقه ای از شیعه که معتقد به امامت زید فرزند امام زین العابدین هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیدی
تصویر عیدی
پول یا چیز دیگری که در روز عید، به خصوص عید نوروز، به کس دیگر می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادیه
تصویر عادیه
ویژگی آنچه سرایت می کند
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
تثنیۀ عید در حال نصب و جر، عید اضحی و عید فطر. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ هی یَ)
به تمام معانی عیدهه است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عیدهه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ هََ)
بدخوئی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سؤخلق. (از اقرب الموارد) ، کبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : فیه عیدهه و عیدهیه،در او تکبری است، جفاء و سختی و درشتی. (از اقرب الموارد). عیدهیه. رجوع به عیدهیه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
عیدانه گشتن نخل. بلند شدن نخل. (از اقرب الموارد). رجوع به عیدان و عیدانه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ضَ)
آبی است شرقی فید. (منتهی الارب). آبی است در سمت مغرب فیدا ومغیشه در طریق الحاج بسوی مکه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(گَهْ)
عیدگاه. رجوع به عیدگاه شود:
با دوست هم عنان به ره عیدگه شدیم
در سر خمار روزه و بر لب شراب عید.
طالب آملی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
بدخوی از شتر و جز آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بدخلق از مردم و از شتر. (ناظم الاطباء) ، آنکه اطاعت از حق نکند و تکبر کند. (از اقرب الموارد). عیده. رجوع به عیده شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یَ)
حیی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
اعمال رسولان 16:14، زن مسیحیۀ یهودیی بود از تیاتیرا در لیدیه که در ارغوان تجارت میکرد و زنی صاحب دولت و مکنت بوده در فیلیپی موقت سکونت میداشت و در آنجا به فیض بشارت پولس را ضیافت کرد. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(دی یَ)
لیدی. ناحیتی به آسیای صغیر. ایالتی از ایران به عهد هخامنشیان. کورش کبیر، اول بار آنجا را گشود. و رجوع به ایران باستان شود
لغت نامه دهخدا
آنچه روزهای اعیاد به کسی دهند، (آنندراج)، عطا و بخشش و خلعت و هدیه ای که در روز عید به کسی دهند، (ناظم الاطباء)، آنچه در عید قربان و عید فطر و توسعاً در نوروز وجز آن، سران به زیردستان دهند از زر و سیم و جز آن، دست لاف، عیدانه، (یادداشت مرحوم دهخدا) :
عیدی و نوروزی از شه هیچ نستانم مگر
بارگی ّ خاص وترکی درج گوهر بر میان،
؟ (از المعجم)،
نه حافظ می کند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی،
حافظ،
بغیر حلقۀ جوشن چو عیدی اطفال
ندیده اند خلایق به دست خویش درم،
علی خراسانی (از آنندراج)،
، عطا و هدیه، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری با 235 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن ارزن و غلات و عسل است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(عَ نی یَ)
گیاهی است که آن را باریکلومانن نامند. رجوع به باریکلومانن شود. در مخزن الادویه آمده است که عینیه به لغت اندلس، رعی الحمام است. رجوع به رعی الحمام شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس با 193 تن سکنه، آب آن از رود خانه هیرمند، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(زَ دی یَ)
زیدیه. فرقه ای از شیعه که به زید بن علی بن الحسین (ع) ملقب به زین العابدین منسوبند و آنان سه طایفه اند: جاروریه، سلیمانیه و بتیریه. (از اقرب الموارد). اسم عمومی جمیع فرقی که بعد از حضرت امام علی بن حسین زین العابدین (ع) بجای امام محمد باقر (ع) پسر دیگر آن حضرت یعنی زید بن علی را امام می دانستند و چون زید بن علی شاگرد واصل بن عطاء معتزلی بود، زیدیه در اصول پیرو اهل اعتزال شده اند. (از خاندان نوبختی اقبال ص 256). اصحاب زید بن علی اند که بروزگار بنی امیه ظهور کرد... و بنای مذهب ایشان آن است که پس از علی و حسن و حسین سلام الله علیهم هر علوی که معصوم باشد شاید که امامت طلب کند و باید که از فرزندان علی باشد و پارسا و معصوم. و ایشان پنج فرقه اند: مغیریه، جارودیه، ذکریه، خشبیه و خلفیه. (از بیان الادیان، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
گروهی از شیعه اند که منسوب به زید بن علی بن الحسین علیهم السلام میباشند و آنان سه فرقه هستند:
اول جارودیه، اصحاب ابی الجارود که حضرت امام محمد باقر علیه السلام نام اورا سرحوب نهاده بود یعنی شیطان علیه اللعنه و الخذلان، و میفرمود که مکان او در دریاست. این فرقه به نص فرمایش پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم امامت را بعداز پیمبر، مخصوص امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و سیدی شباب اهل الجنه امام حسن و امام حسین علیهم السلام میدانند. و یاران پیمبر را چون اقتدا به امیر مؤمنان نکردند کافر میشناسند و پس از حسنین، امامت را بر طریق شوری، بین اولاد آن دو وجود مقدس واجب میشمارند، بدین طریق که هر یک از فرزندان آن دو بزرگوار داناتر و پهلوانتر بود و با شمشیر و قهر و غلبه بر دیگران خروج کرد و غلبه یافت امامت او راست. و در امام منتظراختلاف کرده اند که آیا او محمد بن عبدالله بن الحسین بن علی است که زنده است و کشته نشده، یا محمد بن القاسم بن علی بن الحسین، یا یحیی بن عمر صاحب کوفه میباشد (از احفاد امام زین العابدین علیه السلام).
فرقۀ دوم سلیمانیه، یاران سلیمان بن جریرکه گفته اند امامت باید در بین خلق بطریق شوری صورت گیرد و عقد امامت بدو مرد از خیار مسلمانان باید منعقد شود. و امامت مفضول بر فاضل صحیح و درست باشد. و ابوبکر و عمر هر دو امام بوده اند. و هرچند امت در بیعت با آن دو با وجود امیر مؤمنان خطایی را مرتکب شده اند، اما نظر به آنکه این خطا به فسق منجر نشده، خطای آنان قابل عفو و چشم پوشی است و عثمان و طلحه و زبیر و عایشه را تکفیر کرده اند.
فرقۀ سوم بتیریه، یاران بتیر ثومی میباشند. با سلیمانیه در عقیده موافقت دارند، جز آنکه درباره عثمان متوقف شده اند. این بود سه فرقۀ زیدیه و بیشتر آنان در زمان ما مقلد میباشند و در اصول عقاید به مذهب اعتزال و در فروع به مذهب حنفیه مراجعه کنند، جز در اندکی از مسائل. کذا فی شرح المواقف. (از کشاف اصطلاحات الفنون).
... پس از کشته شدن زید بن علی پسرش یحیی بن زید به امامت برخاست و به خراسان رفت و جمعی بر او بگرویدند ولی عاقبت کشته شد. زیدیه بر چند فرقه منقسم بوده اند مانند جارودیه و خشبیه... و در بعضی عقاید میان آنان اختلاف بوده است. از امامهای زیدیه دو تن قابل ذکرند یکی حسن بن زید معروف به داعی کبیر که دولت علویان طبرستان را تأسیس کرد (در حدود 250 هجری قمری) و دیگری قاسم رسّی متوفی به سال 246 هجری قمری که خود و جانشینانش اصول عقاید یگانه مذهب زیدی موجود را تدوین کردند و آن در اصول مذهب معتزلی است، بعلاوه سخت با تصوف ناسازگار می باشد... اما در عبادات زیدیان در بعضی از مسائل که مایۀ تمایز شیعه و سنی است روش شیعه را دارند مانند ’حی علی خیرالعمل’ گفتن در اذان، پنج بار تکبیر گفتن در نماز میت، نخوردن ذبیحۀ نامسلمان و غیره. زناشویی با غیرزیدی و زواج متعه را جایز نمیدانند. شرایط اصلی امام در مذهب زیدیه عبارت است از اینکه از اهل بیت پیغمبر باشد (خواه از نسل امام حسن خواه از نسل امام حسین) و لهذا امامت ارثی نیست. امام بشخصه باید قادر به جنگ یا دفاع باشد و به همین جهت کودک یا مهدی غایبی را به امامت قبول ندارند. امام باید عالم در علم دین باشد... در نتیجۀ این شرایط نزد زیدیه، کوشش شخصی عامل قطعی برای رسیدن به مقام امامت بوده است و سلسلۀ پیوسته از امامان پیدا نشده و حتی زیدیه گاه بی امام بوده اند و گاه وجود بیش از یک امام را در یک وقت پذیرفته اند... زیدیه در دو ناحیه به قدرت سیاسی رسیدند یکی در سواحل دریای خزر از زمان داعی کبیر تا حدود 520 هجری قمری که در آنجا قریب 20 امام و داعی پیداشدند که گاه میان آنان دوره های فترت حاصل می شد، و گاه همزمان با یکدیگر بودند و کارشان به کشمکش می انجامید. پس از آن زیدیۀ طبرستان و گیلان در فرقۀ نقطویه مستحیل شدند. دوم در یمن که یحیی بن حسین متوفی به سال 298 هجری قمری نوادۀ قاسم رسّی پیشوای گروهی اندک ولی بسیار مؤمن و فداکار زیدیه در مدینه با جمعی از پیروان خود بعنوان جهاد به جانب جنوب جزیره العرب براه افتادند و بر یمن مستولی شدند و حکومتی دینی درآن ناحیه تأسیس کردند. امامان زیدی یمن در داخل و خارج کشمکش ها داشتند و پس از استیلای ترکان عثمانی بریمن چند بار با ترکان جنگیدند... سلطنت جدید یمن را امام المتوکل یحیی تأسیس کرد که در سال 1904 میلادی با ترکان جنگید و در 1918 صنعا را بطور قطعی بدست آورد. (از دایره المعارف فارسی). رجوع به خاندان نوبختی اقبال و عیون الاخبار ج 2 ص 145 و ضحی الاسلام و غزالی نامه و البیان و التبیین ج 3 ص 53 و الوزراء و الکتاب و زیدیون و زید بن علی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ دی یَ)
دهی است به بغداد. (منتهی الارب) (آنندراج). قریه ای از سواد بغداد از اعمال بادوریا. ابوبکر محمد بن یحیی بن محمد الشوکی بدان منسوب است. (از معجم البلدان) ، آبی است مر بنی نمر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شتران سخت دونده. (منتهی الارب) ، شتران ماننده (مانده ؟) در طاقستان که به شور گیاه میل نکنند، کاری که باز دارد ترا از چیزی، گروهی از قوم که جهت کارزار بدوند یا آنکه پیشتر حمله کنند از پیادگان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سِیْ یِ دی یِ)
دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنافجیه) بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 100 تن سکنه. آب آن از رود خانه کارون. محصول آنجا غلات، در ساحل کارون لوبیا و خیار می کارند. شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ دی یَ)
دهی از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول. کنار راه آهن اهواز به تهران. دارای 500 تن سکنه و آب آن از رودخانه کرخه است. محصول آن غلات، برنج و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عِ دی یَ)
گروهی از سوفسطائیه اند که ثبوت حقایق را انکار دارند، و حقایق اشیاء را تابع اعتقادات شمارند و گویند اگر شیئی را جوهرپنداریم جوهر است و اگر عرض بدانیم عرض است و اگر معتقد شویم که حادث است حادث می باشد. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی) (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
فرقه ای از شیعه که به زید ابن علی بن الحسین (ع) ملقب به زین العابدین منسوبند
فرهنگ لغت هوشیار
نیوک دستلاف خلعت و هدیه و پولی که در روز عید به کسی دهند، عطا هدیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعیدیه
تصویر سعیدیه
چادر یمنی، نام روستایی در مسر
فرهنگ لغت هوشیار
مونث عادی تازنده دونده در پیکار، دوری، خشم، باز دارنده مونث عادی جمع عادیات. هبستگی مروسیک زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبدیه
تصویر عبدیه
بند گی پرستش
فرهنگ لغت هوشیار
دلخواهی گروهی از دانایان یونانی که برداشت و دلخواه آدمی را بنیاد هر باوری می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادیه
تصویر عادیه
((یَ یا یِ))
سخت دونده (شتر)، جمع عوادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عیدی
تصویر عیدی
هدیه ای که به مناسبت عید به کسی داده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عادیه
تصویر عادیه
((یَّ یا یُِ))
مؤنث «عادی»، متجاوزه، متعدیه، جماعتی که مستعد قتال باشند، بعد، دوری، شغلی که مرد را از هر کار باز دارد، ظلم، شر
فرهنگ فارسی معین
از توابع چهاردانگه ی هزارجریب شهرستان بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی