آنچه روزهای اعیاد به کسی دهند، (آنندراج)، عطا و بخشش و خلعت و هدیه ای که در روز عید به کسی دهند، (ناظم الاطباء)، آنچه در عید قربان و عید فطر و توسعاً در نوروز وجز آن، سران به زیردستان دهند از زر و سیم و جز آن، دست لاف، عیدانه، (یادداشت مرحوم دهخدا) : عیدی و نوروزی از شه هیچ نستانم مگر بارگی ّ خاص وترکی درج گوهر بر میان، ؟ (از المعجم)، نه حافظ می کند تنها دعای خواجه تورانشاه ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی، حافظ، بغیر حلقۀ جوشن چو عیدی اطفال ندیده اند خلایق به دست خویش درم، علی خراسانی (از آنندراج)، ، عطا و هدیه، (فرهنگ فارسی معین)
آنچه روزهای اعیاد به کسی دهند، (آنندراج)، عطا و بخشش و خلعت و هدیه ای که در روز عید به کسی دهند، (ناظم الاطباء)، آنچه در عید قربان و عید فطر و توسعاً در نوروز وجز آن، سران به زیردستان دهند از زر و سیم و جز آن، دست لاف، عیدانه، (یادداشت مرحوم دهخدا) : عیدی و نوروزی از شه هیچ نستانم مگر بارگی ّ خاص وترکی درج گوهر بر میان، ؟ (از المعجم)، نه حافظ می کند تنها دعای خواجه تورانشاه ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی، حافظ، بغیر حلقۀ جوشن چو عیدی اطفال ندیده اند خلایق به دست خویش درم، علی خراسانی (از آنندراج)، ، عطا و هدیه، (فرهنگ فارسی معین)
تصغیر معدّی ّ است. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تصغیر معدی است که منسوب به معدّ است. تصغیر معدی منسوب به معدبن عدنان است و در تصغیر دال مشدد او را تخفیف داده و معیدی گفته اند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به نوشتۀجمهره الامثال مصغر معدّی ّ است که منسوب به معدّاست و از بعضی نقل کرده که معید نام قبیله ای است و مصغر کلمه دیگر نیست. (از ریحانه الادب ج 5 ص 347). و رجوع به همین مأخذ ذیل معیدی ضمرۀبن ضمره شود
تصغیر مَعَدّی ّ است. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تصغیر معدی است که منسوب به مَعَدّ است. تصغیر معدی منسوب به معدبن عدنان است و در تصغیر دال مشدد او را تخفیف داده و معیدی گفته اند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به نوشتۀجمهره الامثال مصغر مَعَدّی ّ است که منسوب به مَعَدّاست و از بعضی نقل کرده که مُعَید نام قبیله ای است و مصغر کلمه دیگر نیست. (از ریحانه الادب ج 5 ص 347). و رجوع به همین مأخذ ذیل معیدی ضمرۀبن ضمره شود
ضمره بن ضمره. از بلغای عرب در زمان جاهلیت است. گویند کوتاه قامت و زشت روی بود و مثل معروف تسمع بالمعیدی خیر من أن تراه یا تسمع بالمعیدی لا أن تراه در حق اوست و اولین کسی که این جمله را بر زبان آورد نعمان منذر بن ماءالسماء است. ضمره از قبیله معد یا معیدبن عدنان بود و آب برکه های نعمان را آلوده می کرد و نعمان نمی توانست بر او دست یابد و از شجاعت وی در عجب بود. سرانجام وی را امان داد و ضمره به حضور نعمان راه یافت اما به جهت قبح منظر و حقارت جثه مورد استخفاف نعمان واقع گردید و گفت تسمع بالمعیدی خیر من أن تراه. ضمره وی را جواب داد مردانگی اشخاص را باپیمانه نمی سنجند بلکه ’انما المرء باصغریه قلبه و لسانه ان قاتل قاتل بجنان و ان نطق نطق بلسان’. (از ریحانه الادب ج 5 ص 348). و رجوع به همین مأخذ و فراید الادب المنجد و البیان و التبیین ج 1 ص 152 و 201 و جمهره الامثال و مجمع الامثال و نیز رجوع به معیدی شود
ضمره بن ضمره. از بلغای عرب در زمان جاهلیت است. گویند کوتاه قامت و زشت روی بود و مثل معروف تسمع بالمعیدی خیر من أن تراه یا تسمع بالمعیدی لا أن تراه در حق اوست و اولین کسی که این جمله را بر زبان آورد نعمان منذر بن ماءالسماء است. ضمره از قبیله معد یا معیدبن عدنان بود و آب برکه های نعمان را آلوده می کرد و نعمان نمی توانست بر او دست یابد و از شجاعت وی در عجب بود. سرانجام وی را امان داد و ضمره به حضور نعمان راه یافت اما به جهت قبح منظر و حقارت جثه مورد استخفاف نعمان واقع گردید و گفت تسمع بالمعیدی خیر من أن تراه. ضمره وی را جواب داد مردانگی اشخاص را باپیمانه نمی سنجند بلکه ’انما المرء باصغریه قلبه و لسانه ان قاتل قاتل بجنان و ان نطق نطق بلسان’. (از ریحانه الادب ج 5 ص 348). و رجوع به همین مأخذ و فراید الادب المنجد و البیان و التبیین ج 1 ص 152 و 201 و جمهره الامثال و مجمع الامثال و نیز رجوع به معیدی شود
نجائب عیدیه، شتران نجیب منسوب بسوی عید، نام فحل. یا منسوب بسوی عیدبن ندغی بن مهره بن حیدان. یا بسوی عادبن عاد یا عادی بن عاد. یا بسوی بنی عیدبن آمری. (منتهی الارب). و رجوع به تاج العروس شود
نجائب عیدیه، شتران نجیب منسوب بسوی عید، نام فحل. یا منسوب بسوی عیدبن ندغی بن مهره بن حیدان. یا بسوی عادبن عاد یا عادی بن عاد. یا بسوی بنی عیدبن آمری. (منتهی الارب). و رجوع به تاج العروس شود
از شعرای عثمانی و از مردم مرعش است. اجداد وی از صدور امرای ذوالقدریه بودند. وی به سال 994 هجری قمری درگذشته است. (از قاموس الاعلام ترکی) از شعرای قرن دهم عثمانی و از مردم قالقاندلن است. شاعری کثیرالشعر بود و دارای خمسه ای است. (از قاموس الاعلام ترکی)
از شعرای عثمانی و از مردم مرعش است. اجداد وی از صدور امرای ذوالقدریه بودند. وی به سال 994 هجری قمری درگذشته است. (از قاموس الاعلام ترکی) از شعرای قرن دهم عثمانی و از مردم قالقاندلن است. شاعری کثیرالشعر بود و دارای خمسه ای است. (از قاموس الاعلام ترکی)
یا عیسی دهقان. شراب انگوری. یا عیسی ره نشین. آفتاب، شعاع پرتو آفتاب، طبیب حاذق. یا عیسی شش ماهه. میوه ای که تا شش ماه پخته شود و برسد (عموما)، انگور (خصوصا)، یا عیسی نه ماهه. خوشه انگوری که از آن شراب سازند، شراب انگوری. یا عیسی هر درد. شراب انگوری
یا عیسی دهقان. شراب انگوری. یا عیسی ره نشین. آفتاب، شعاع پرتو آفتاب، طبیب حاذق. یا عیسی شش ماهه. میوه ای که تا شش ماه پخته شود و برسد (عموما)، انگور (خصوصا)، یا عیسی نه ماهه. خوشه انگوری که از آن شراب سازند، شراب انگوری. یا عیسی هر درد. شراب انگوری
منسوب به عمید، منسوب به عمید ابو عبدالله حسین بن محمد پدر ابن العمید یا منسوب بابن العمید ابو الفتح علی بن محمد حسین وزیر رکن الدوله و موید الدوله، نوعی قلم نوعی خط
منسوب به عمید، منسوب به عمید ابو عبدالله حسین بن محمد پدر ابن العمید یا منسوب بابن العمید ابو الفتح علی بن محمد حسین وزیر رکن الدوله و موید الدوله، نوعی قلم نوعی خط