جدول جو
جدول جو

معنی عوعو - جستجوی لغت در جدول جو

عوعو
بانگ سگ، صدای سگ
تصویری از عوعو
تصویر عوعو
فرهنگ فارسی عمید
عوعو
(عَ عَ / عُو عُو)
بانگ سگ. فریاد سگ. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به آنندراج شود. پارس. عفعف. هفهف. هافهاف. وغوغ. وغواغ. واغواغ. وعوع. نباح. (منتهی الارب) :
ازبرای جیفه عوعو تا به کی همچون کلاب
بر سر مردار تا کی چون کلاغان غارغار.
فیاض (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عوعو
صدای سگ
تصویری از عوعو
تصویر عوعو
فرهنگ لغت هوشیار
عوعو
پارس، زوزه، واق واق
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ تَ)
بانگ کردن سگ. (فرهنگ فارسی معین). پارس کردن. نبح. نبیح. نباح. (از منتهی الارب). و رجوع به آنندراج و عوعو شود:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر خلقت خود می تند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از عوعو کردن
تصویر عوعو کردن
پارسی است او او کردن نوفیدن بانگ کردن سگ
فرهنگ لغت هوشیار