جدول جو
جدول جو

معنی عورنا - جستجوی لغت در جدول جو

عورنا
پسر مصبا، مدت پنجاه ودو سال پس از پدرش در بنی اسرائیل فرمانفرمایی کرد و پس از او پسرش ثویانا به حکمرانی رسید، (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 128)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورنا
تصویر ورنا
(پسرانه)
برنا جوان، برنا، خوب و نیک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سورنا
تصویر سورنا
(پسرانه)
سردار دلیر و خردمند پارتی، نام سردار ایرانی در زمان اشکانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سورنا
تصویر سورنا
سرنا، از سازهای بادی که از لوله ای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده، سورنای، نای رومی، شهنا، سرغین، شاهنای، نای ترکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عورا
تصویر عورا
مؤنث واژۀ اعور، کسی که یک چشمش نابینا شده باشد، یک چشم، رودۀ کور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورنا
تصویر ورنا
برنا، جوان
فرهنگ فارسی عمید
(عَ وَ)
شهرکی است در نواحی نابلس، و در آنجاست قبر عزیر نبی (ع) ، و آن در مغاره ای واقع است. و نیز قبر یوشعبن نون (ع) و مفضل، ابن عم هارون در آنجا قرار دارد. و گویند هفتاد پیغمبر در آنجا موجودند. (از معجم البلدان). و رجوع به منتهی الارب شود
لغت نامه دهخدا
رکیه عوران، چاه شکستۀ ریخته، مذکر و مؤنث وواحد و جمع در آن یکسان است، (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، جمع واژۀ أعور، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، رجوع به اعور شود،
- عوران الکلام، سخنانی که گوش آنها را رد کند و دور سازد، واحد آن عوراء است، (از اقرب الموارد)،
- عوران قیس، پنج تن شاعر اعور بوده اند، (از اقرب الموارد)، پنج کس شاعرند: تمیم بن ابی، راعی، شماخ، ابن احمر، و حمید بن ثور، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
کندش است که آن را به شیرازی چوبک اشنان خوانند و آذربویه همان است. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
سورنای، نایی که در سور و جشن عروسی نوازند، و سرنا مخفف آن است و آنرا شهنای نیز خوانند، (برهان) (از آنندراج)، سرنا و شهنای و نایی که در سور، جشن و عروسی نوازند، شیپور، (ناظم الاطباء)، رجوع به سرنا و سرنای شود
لغت نامه دهخدا
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه در برهان قاطع آمده و در فرهنگ آنندراج پارسی دانسته شده که اگر چنین باشد ادرنا باید نوشته شود آذر بویه چوب اشنان (گویش شیرازی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورنا
تصویر ورنا
جوان برنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورنا
تصویر ورنا
((وَ))
برنا، جوان
فرهنگ فارسی معین
سرنا، سورنای، شهنا
فرهنگ واژه مترادف متضاد