جدول جو
جدول جو

معنی عودت - جستجوی لغت در جدول جو

عودت
بازگشتن، برگشتن
تصویری از عودت
تصویر عودت
فرهنگ فارسی عمید
عودت
بازگشتن، مراجعت کردن، رجعت کردن
تصویری از عودت
تصویر عودت
فرهنگ لغت هوشیار
عودت
((عُ دَ))
باز گشتن، برگشتن، بازگشت
تصویری از عودت
تصویر عودت
فرهنگ فارسی معین
عودت
استرداد، اعاده، برگشت، مراجعت، واپس
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عبودت
تصویر عبودت
عبودیت، بندگی کردن، پرستش کردن، چاکری و خدمتگزاری کردن، خدمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جودت
تصویر جودت
نیکویی، خوبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مودت
تصویر مودت
دوستی کردن، عشق و محبت، دوستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عورت
تصویر عورت
امری که انسان از آن شرم داشته باشد، عضوی که انسان از روی شرم و حیا می پوشاند، هرچه موضع ستر باشد، آلت تناسلی، شرمگاه، شرم جای، کنایه از جنس زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادت
تصویر عادت
خلق و خوی، اعتیاد مثلاً عادت به مصرف الکل،
کاری که انسان به آن خو می گیرد و در وقت معیّن انجام می دهد
در علم زیست شناسی جریان خون از رحم در زن غیر حامله و برخی پستانداران ماده که هر ۲۸ روز یک بار به مدت ۵ تا ۷ روز طول می کشد، خون ریزی ماهیانه، قاعدگی، رگل، خون ریزی ماهانه، عذر، پریود، دشتانی، حیض، عادت ماهانه، عادت ماهیانه
عادت ماهانه: در علم زیست شناسی خونریزی ماهانۀ زنان، قاعدگی، حیض
عادت دادن: کسی را به انجام مرتب کاری واداشتن
عادت داشتن: معتاد به انجام کاری بودن
عادت شدن: رسم شدن، معمول شدن، در علم زیست شناسی قاعده شدن زن، حائض شدن
عادت کردن: انجام دادن کاری به صورت مرتب، خو گرفتن
عادت گرفتن: عادت کردن، خو پذیرفتن، خو کردن
عادت ماهیانه: در علم زیست شناسی قاعدگی
فرهنگ فارسی عمید
داربویی منسوب به عود برنگ یا به بوی عود: کحلی چرخ از سحاب گشت مسلسل به شکل عودی خاک از نبات گشت مهلهل بتاب. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
امری که شخص از آن شرم دارد، کار زشت، هر چیزیست که نظر کردن اجنبی به آن جایر نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقدت
تصویر عقدت
هر چیز مشکل و دشوار
فرهنگ لغت هوشیار
بند گی، خاکساری بندگی پرستش خدمت، طاعت، خضوع ذلت، پرستش حق برای بزرگداشت او و بیم و شرم از او و دوستی او و آن برتر از عبودیت و بالاتر از عبادت است. بندگی پرستش خدمت، طاعت، خضوع ذلت، پرستش حق برای بزرگداشت او و بیم و شرم از او و دوستی او و آن برتر از عبودیت و بالاتر از عبادت است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مودت
تصویر مودت
دوستی و محبت و صداقت و رفاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادت
تصویر عادت
کاری که انسان بان خو گیرد و در وفت معین آنرا انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جودت
تصویر جودت
نیک بودن، خوب شدن، نیکو گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعودت
تصویر جعودت
مرغولگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مودت
تصویر مودت
((مَ وَ دَّ))
دوستی، رفاقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جودت
تصویر جودت
((جُ دَ))
نیک بودن، نیکو گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبودت
تصویر عبودت
((عُ دَ))
بندگی، غلامی، طاعت، پرستش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عادت
تصویر عادت
((دَ))
آن چه که انسان به آن خو بگیرد، رسم، سنّت، رویه معمول، جمع عادات، قاعدگی زن، حیض، اعتیاد
عادت مألوف: عادتی که بخشی از رفتار همیشگی شخص شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عورت
تصویر عورت
((عُ رَ))
آلت تناسلی، شرمگاه، امری که انسان از آن شرم داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عادت
تصویر عادت
خو گیری، خو، منش
فرهنگ واژه فارسی سره
پر، پرپشت، مجعد
متضاد: تنک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از عادت
تصویر عادت
Wontedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عادت
تصویر عادت
habitude
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عادت
تصویر عادت
привычность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عادت
تصویر عادت
Gewohnheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عادت
تصویر عادت
звичність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عادت
تصویر عادت
przyzwyczajenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عادت
تصویر عادت
habitualidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عادت
تصویر عادت
habitualidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عادت
تصویر عادت
abitudine
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عادت
تصویر عادت
gewendheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عادت
تصویر عادت
आदत
دیکشنری فارسی به هندی