جدول جو
جدول جو

معنی عنظوب - جستجوی لغت در جدول جو

عنظوب
(عُ)
به معنی عنظاب است. رجوع به عنظاب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ بَ)
مؤنث عنظوب. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عنظوب و عنظاب شود
لغت نامه دهخدا
(حُ)
زن سطبرروی بی خیر. (منتهی الارب). زن ستبرروی بی خیر
لغت نامه دهخدا
(عِ / عُ)
ملخ زردرنگ، و یا ملخ درشت و سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عنظب. عنظب. عنظوب. عنظبان. عنظباء. عنظابه. ج، عناظب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُنْ نَ)
نام یک وادی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
جمع واژۀ عنبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به عنبه شود
لغت نامه دهخدا
(عُ ظُ /ظَ)
بمعنی عنظاب است. رجوع به عنظاب شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
لازم گرفتن کسی را و شکیبائی کردن بر او، قیام نمودن بر مال خود، خشک شدن پوست، درشت گردیدن دست از کار کردن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عظب. رجوع به عظب شود
لغت نامه دهخدا
بایسته گرفتن چیزی را، شکیب کردن، فربه گشتن، برخاستن، دم جنباندن دم چرخاندن: پرنده
فرهنگ لغت هوشیار