جدول جو
جدول جو

معنی عنظله - جستجوی لغت در جدول جو

عنظله(خَ فَ سَ)
نوعی از دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دویدن در هنگام حرکت کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حنظله
تصویر حنظله
حنظل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، پژند، پهنور، پهی، شرنگ، فنگ، کرنج، کبست، گبست، کبستو، خربزۀ ابوجهل، هندوانۀ ابوجهل، ابوجهل، حنظله، علقم
فرهنگ فارسی عمید
(حَ ظَ لَ)
یکی حنظل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به حنظل شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ظَ لَ)
بنو حنظله، بطنی است از بطون بنی تمیم و آنان بنوحنظله بن مالک بن زید مناه بن تمیم هستند. جوهری گوید: آنان بزرگترین قبیلۀ تمیم اند. (صبح الاعشی ج 1 ص 347)
لغت نامه دهخدا
(حَ ظَ لَ)
ابن ربیع، مکنی به ابوربعی. یکی از اصحاب و بحنظله الاسیدی معروف و از جمله کاتبهای آن حضرت بود. سپس در قرقیسا سکونت گزید و در همانجا درگذشت. وی در وقعۀ جمل با حضرت علی (ع) مخالفت ورزید
ابن صفوان. از نسل قحطان پیغمبری است که بدعوت قوم رس مبعوث گردید. (حبیب السیر)
ابن حذیم بن حنیفه المالکی. یکی از اصحاب است در کودکی پدرش ویرا بحضور آن حضرت آورد و مظهر دعای خیر واقع شد. برخی از احادیث شریفه را روایت کند. رجوع به الاصابه و الاستیعاب شود
لغت نامه دهخدا
(خَ نِ)
شنوانیدن کسی را سخن بد. (از منتهی الارب) (ازآنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، استهزاء کردن کسی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ ذَ ءَ)
پاره پاره کردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عُمْبُ لَ)
گند و تلاق. (منتهی الارب). بظر و تلاق. (ناظم الاطباء). عنبل. رجوع به عنبل شود، زن درازتلاق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عنبل. رجوع به عنبل شود، چوبی که بدان در جواز گندم کوبند. (منتهی الارب). چوبی که بدان در هاون چیزی کوبند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عنبل. رجوع به عنبل شود، آنچه بگذارد ختنه ناکرده از آن. (منتهی الارب). عنبل. رجوع به عنبل شود
لغت نامه دهخدا
(غُ ظَ)
آهسته دویدن، به چپ و راست خمیدن و خمیدن در رفتن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(عَ ظَ)
خانه عنکبوت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عندله
تصویر عندله
خواندن بلبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنتله
تصویر عنتله
پاره پاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنظل
تصویر عنظل
خانه تننده (عنکبوت)
فرهنگ لغت هوشیار