جدول جو
جدول جو

معنی عنشنش - جستجوی لغت در جدول جو

عنشنش
(عَ نَ نَ)
درازبالا. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، چست و چابک و شتاب از مردم و اسب. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ نَنَ شَ)
مؤنث عنشنش است. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به عنشنش شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
باقی ماندۀ شتران و بقیۀ مال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : ما له عنشوش، او را هیچ چیز نیست. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، شکاوۀ انگور، یعنی خوشۀ انگور که انگور آن بخورده باشند. (از مهذب الاسماء). ج، عناشیش. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ نَ)
سبک. چست. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا