جدول جو
جدول جو

معنی عنثوه - جستجوی لغت در جدول جو

عنثوه(عُ ثُ وَ)
سوی زنخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
عنثوه(عَ ثُ وَ / عُ ثُ وَ)
گیاه خلی ̍ یا نصی خشک، خصوصاً چون کهنه گردد. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، عناثی. (اقرب الموارد). عنثه. رجوع به عنثه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ / عَ / عِ صُ وَ)
گیاه اندک جای جای برآمده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). گیاه و یا هر چیز اندک و پراکنده. (از اقرب الموارد) ، موی پراکنده، و اندک و پراکنده از هر چیزی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). واحد عناصی است و آن موی پراکنده باشد. (از اقرب الموارد) ، پاره ای از شتران و گوسپندان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مال اندک مانده، یا بقیۀ مال از نصف تا ثلث. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). باقی مال از نصف تا ثلث. (از اقرب الموارد) ، باقی از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، عناصی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عنصاه. عنصیه. عناصی. رجوع به عنصاه، عنصیه و عناصی شود
لغت نامه دهخدا
(عُ ثَ / عَ ثَ / عِثَ)
گیاه خلی ̍ یا نصی خشک، خصوصاً چون کهنه گردد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). عنثوه. رجوع به عنثوه شود
لغت نامه دهخدا
(عَنْ وَ)
برآورش. اسم مصدر است. (منتهی الارب) (آنندراج). اخراج و برآوردگی و برآورش. (ناظم الاطباء). اسم است از ’عنا الشی ٔ’، یعنی ظاهرکردن. (از اقرب الموارد) ، غلبه و قهر و چیرگی. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: فتحت مکه عنوهً، فتح کرده شد مکه بطور قهر و غلبه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، مودت و دوستی، از اضداد است. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: فتح البلد عنوهً، یعنی شهر به اجبار و قهر یا به صلح فتح شد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَثْ وَ)
زلف دراز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَثْ وَ)
الوقیعه فی الناس. (المنجد) (ذیل اقرب الموارد). سخن زشت که درباره مردم گویند. غیبت
لغت نامه دهخدا