- عنت
- آزار و اذیت، رنج، مشقت
معنی عنت - جستجوی لغت در جدول جو
- عنت
- تباهی، نیستی
- عنت ((عَ نَ))
- به رنج و دشواری افتادن، هلاک شدن، تباهی، نیستی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوعی مگس بزرگ کبودرنگ، خرمگس، انتر
سخت و درشت
در فارسی بوزینه را گویند
نفرین، فرنه
آکجویی خرده گیری خرده گرفتن عیب جستن گناه جستن، خواری و مشقت کسی را خواستار شدن، خرده گیری عیب جویی، جمع تعنتات
عیب جویی و سخت گیری کردن، خواری و مشقت کسی را خواستن، آزار رسانیدن به کسی
نفرین، رجم، عذاب، دشنام
از خدا خواستن که کسی را از لطف ورحمت خود دور کند، لعن، نفرین، عذاب، دشنام
پاره پاره کردن
سرکش، خشمگین، پتیار (بلا)
کسی که عنتر را ببازی وا دارد و از این راه روزی خورد
مگسور (ور طنین)، بی باکی، نیزه زدن
فردوس
چرایی، شوند
دختر
آن ترا: آنت بس است، زهی احسنت
ایستار، آیین
بستان، بهشت
زن همسر مرد، بانگ شتر ناله شتر
برق، روشنائی
نشستگاه مقعد دبر
راه وروش، طریقه و قانون، آیین، رسم
گردن، قسمتی از بدن بین سر و تنه
دختر، فرزند مادینه، دوشیزه، باکره
روش، طریقه، سیرت، سرشت، طبیعت، شریعت، در فقه قول و فعل و تقریر پیغمبر اسلام، آنچه پیغمبر و صحابه بر آن عمل کرده باشند، نماز نافله
بیماری، ناخوشی، رنج، عذر، بهانه، سبب