جدول جو
جدول جو

معنی عنبوج - جستجوی لغت در جدول جو

عنبوج
(عُمْ)
گول و نرم فروهشته گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عنبج. رجوع به عنبج شود، گران جسم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ثقیل. (اقرب الموارد). عنبج. رجوع به عنبج شود
لغت نامه دهخدا
عنبوج
گول، فرو هشته گوشت آویزان گوشت
تصویری از عنبوج
تصویر عنبوج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَمْ)
نوعی زیتون وحشی. (از دزی ج 1 ص 605) ، نوعی از نیزۀ دوشاخ. (از دزی ایضاً). رجوع به همین کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(عُمْ بُ)
گول و نرم فروهشته گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). احمق و نرم. (از اقرب الموارد) ، گران جسم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ثقیل. (از اقرب الموارد). عنبوج. رجوع به عنبوج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عنبج
تصویر عنبج
گول، فرو هشته گوشت آویزان گوشت
فرهنگ لغت هوشیار