جدول جو
جدول جو

معنی عنایاتی - جستجوی لغت در جدول جو

عنایاتی(عِ)
احمد بن احمد، مکنی به ابوالعنایات. رجوع به احمد (ابن احمد) در همین لغت نامه و الاعلام زرکلی ج 1 ص 30 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُمْ بُ / عُ نُ بُ / عُمْ بَ)
دهی است جزء دهستان آبشار بخش شادگان شهرستان خرمشهر. سکنۀ آن 1350 تن. آب آنجا از رود خانه جراحی و محصول آن غلات، برنج و خرماست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
آنکه مناجات کند. آنکه با خدای تعالی راز و نیاز کند:
مناجاتی خراباتی نگردد
که سر جسم تا جان فرق دارد.
فروغی بسطامی.
رجوع به مناجات شود
لغت نامه دهخدا
(عِ دی یا)
جمع واژۀ عندیه. (اصطلاح تصوف) افکاری است که در دل قرار گیرد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
جمع واژۀ عنایت. عنایتها و لطفها و احسانها. (ناظم الاطباء) : امداد و عنایات از رسم مألوف نقصان نپذیرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 164).
اینهمه گفتیم لیک اندر بسیچ
بی عنایات خدا هیچیم هیچ.
مولوی.
رجوع به عنایت و عنایه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نایابی
تصویر نایابی
یافت نشدن، کمیابی ندرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنایات
تصویر کنایات
جمع کنایه و کنایت، مبهمات و ادوات استفهام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عندیات
تصویر عندیات
افکاری که در دل قرار گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنایات
تصویر جنایات
جمع جنایت، جنوری ها ریفتکی ها گناهان جمع جنایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایابی
تصویر نایابی
قحطی
فرهنگ واژه فارسی سره
مناجاتگر، مناجات خوان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
التّشغيليّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
Operational, Operative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
opérationnel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بندمتی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
операционный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
การดำเนินงาน
دیکشنری فارسی به تایلندی
عملیّاتی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
عملیاتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
অপারেশনাল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
operasyonel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
kiutendaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
operational
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
操作的 , 操作の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
תפעולי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
운영의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
operasional
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
परिचालन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
operationeel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
operativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
operativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
operacional
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
operacyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
оперативний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عملیاتی
تصویر عملیاتی
操作的
دیکشنری فارسی به چینی