جدول جو
جدول جو

معنی عمیدالجیوش - جستجوی لغت در جدول جو

عمیدالجیوش
(عَ دُلْ جُ)
بزرگ سپاه. سردار سپاه: عمیدالجیوش را به بغداد فرستاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 288)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ رُلْ جُ)
سردار لشکر. (ناظم الاطباء). سپهسالار و سردار لشکر. (آنندراج) : ثم مضی امیرالجیوش الی مصر و تقدم بها و صار صاحب الامر. (کامل ابن اثیر ج 1 ص 97)
لغت نامه دهخدا
(اَ رُلْ جُ)
ابوالقاسم شاهنشاه الافضل بن بدر الجمالی. از وزرای فاطمیان مصر بود و در سال 515 ه. ق. درگذشت. (از معجم الانساب زامباور ج 1 ص 149) ، ملکه و زنی که پادشاهی کند. (ناظم الاطباء). زن پادشاهی کننده. (آنندراج)
ابوالنجم بدر الجمالی المستنصری... از وزرای خلفای فاطمی مصر بود و به سال 487 ه. ق. درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 455) (از معجم الانساب زامباور ج 1 ص 149)
لغت نامه دهخدا