جدول جو
جدول جو

معنی عمیثلیه - جستجوی لغت در جدول جو

عمیثلیه
(عَ مَ ثَ لی یَ)
رفتاری است، یعنی دامن کشان سینه برآمده پشت درآمده رفتن به ناز. (منتهی الارب). راه رفتن در حال سینه جلو دادن و دامن کشیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ مَ ثَ لَ)
مؤنث عمیثل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عمیثل شود، ناقۀ تن آور شگرف. (منتهی الارب). ماده شتر جسیم و تنومند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ سی یَ)
یمین ناحق. (از منتهی الارب). عمیسه. رجوع به عمیسه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ سی یَ)
یمین ناحق. (منتهی الارب) (آنندراج). سوگند به ناحق. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عمیسه. رجوع به عمیسه شود
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ ری یَ)
نام فرقه ای است از غلاه و از فروع خطابیه، اصحاب عمیر بن بیان عجلی و از حیث عقاید شبیه به فرقۀ بزیغیه بوده اند، ولی به مرگ خود عقیده داشتند و مثل یعمریه امام جعفر صادق (ع) را خدا میدانستند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 260). رجوع به مقالات اشعری ص 21، شهرستانی ص 137، الفرق ص 236 و خطط ج 4 ص 174 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ مَثَ)
آهسته رو از هر چیزی، جهت کلانی و فروهشتگی گوشت. (از منتهی الارب). کندرو و بطی ٔ بخاطر بزرگی و ورم و سستی گوشت. (از اقرب الموارد) ، اسب نیکوی جواد. (منتهی الارب) ، دامن کشنده و خرامان به ناز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد چست و شادمان (از لغات اضداد است). (منتهی الارب). چالاک و فعال. (از اقرب الموارد) ، درازجامه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کوتاه بالای فروهشته گوشت. (منتهی الارب). شخص کوتاه قد و سست و آویزان گوشت. (از اقرب الموارد) ، درازدنب از آهو و بز کوهی و جز آن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، درشت و سطبر و پهن. (منتهی الارب). درشت و سخت و عریض. (از اقرب الموارد) ، شیر بیشه. (منتهی الارب). اسد. (اقرب الموارد) ، مهتر کریم. (منتهی الارب). سرور بزرگوار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ لی یَ / یِ)
منسوب به عمل. (ناظم الاطباء).
- رسالۀ عملیه، رسالۀ مختصری که مجتهد حی، فتاوی خود را در عبادات و بعضی از امور فقهی دیگر در آن نویسد
لغت نامه دهخدا
تصویری از عملیه
تصویر عملیه
مونث عملی کنشیک کاریک
فرهنگ لغت هوشیار