جدول جو
جدول جو

معنی عموکندی - جستجوی لغت در جدول جو

عموکندی
(عَ)
دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان. 130 تن سکنه دارد. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَلْ لو لو)
دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در چهارده هزاروپانصدگزی جنوب خاوری مراغه و 4 هزارگزی جنوب راه ارابه رو مراغه به قره آغاج. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل. سکنۀ آن 80 تن است. آب آن از چشمه سارها تأمین میشود. محصول آن غلات و کرچک و نخود است و اهالی آنجا به زراعت اشتغال دارند. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. نام این ده را در اصل ’علی کندی’ میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مو یَ)
هنر و صنعت و دستکاری. (ناظم الاطباء). به معنی هنرمندی و صنعتگری باشد. (برهان) (از انجمن آرا) (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
عمارت بالای بام که از چهار طرف دروازه داشته باشد و اصل این کلمه هندی است مرکب از چو بمعنی عدد چهار و کهند بکاف مخلوط الهاء بمعنی حصه و طرف و یای نسبت و معنی ترکیبی آن چیزی باشد که بچهار طرف نسبت داشته باشد وبمعنی مأخوذ مجازی است که شهرت گرفته:
سپهر از سرافرازیش در حساب
ز چوکندیش سایه بر آفتاب.
ظهوری (از آنندراج).
، عماری فیل. مهد پیل. و به این معنی نیزمجاز است. (آنندراج) :
چوکندی شکوهش اگر سایه افکند
فیل سپهر شانه بدزدد بزیر بار.
سعید اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان ارویاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع در 40 هزارگزی شمال باختری ماه نشان و 30 هزارگزی راه عمومی. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر. سکنۀ آن 699 تن است. آب آن از رود خانه محلی تأمین میشود. شغل اهالی زراعت و گله داری است. محصول آن غلات، بنشن، انگور، و لبنیات و عسل است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 20هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 6هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 386 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، نخود، بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایعدستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ کَ)
محصول کردن. ثمره و عایدی دادن اراضی: شغل مشارالیه (ضابطه نویس) آن است که محصولات و مستغلات دیوانی... و جهات عملکردی ممالک، احضار... (تذکرهالملوک ص 41)
لغت نامه دهخدا
(حَ کَ)
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه 20هزارگزی جنوب ارومیه 19هزارگزی باختر شوسه ارومیه به مهاباد. دره. معتدل مالاریایی. سکنۀ آن 30 تن سنی کرد. آب آن از باراندوزچای. محصول آنجا غلات و توتون. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
کار کردی، کارمزدی یا جهات عملکردی. جهات عملکردی ممالک عبارت بودند از رسومی که علاوه بر مبالغ اصلی مالیات به عنوان اجرت زحمت تحصیلداری و جمع آوری مالیاتها اخذ می شد
فرهنگ لغت هوشیار
هندی چارزی ساختمانی روی بام که به هر سوی دروازه یا پنجره داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هموندی
تصویر هموندی
عضویت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
ستونی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
وظيفيّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
Functional
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
fonctionnel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بمانی، ماندگار باشی، نامی بومی برای زنان
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
functioneel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
функциональный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
funktional
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
функціональний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
funkcjonalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
funcional
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
funcional
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
عملی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
कार्यात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
কার্যকরী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
ใช้งานได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
ya kazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
fonksiyonel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
機能的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
funzionale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
פונקציונלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
기능적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
fungsional
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عملکردی
تصویر عملکردی
功能的
دیکشنری فارسی به چینی