جدول جو
جدول جو

معنی عموهیه - جستجوی لغت در جدول جو

عموهیه(خُ)
سرگشته گردیدن و دودله شدن. (از منتهی الارب). عمه. عمهان. عموه. عموهه. رجوع به عموهه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معمودیه
تصویر معمودیه
در مسیحیت، غسل دادن کودک در آب با مراسم مخصوص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
شامل همه بودن، همگانی بودن
فرهنگ فارسی عمید
(خَمْوْ)
سرگشته گردیدن و دودله شدن. (از منتهی الارب). دودل شدن در گمراهی و سرگردان شدن در منازعه یا درانتخاب طریقی. (از اقرب الموارد). گویند که آن مانند عمی و نابینائی است با این فرق که عمی مطلق نابینائی است چه در بصر و چه در بصیرت، اما عموهه اختصاص به بصیرت و بینائی معنوی دارد. (از اقرب الموارد از زمخشری). چنانکه خداوند میفرماید: فی طغیانهم یعمهون. (قرآن 15/2) ، (110/6) ، (186/7) ، (11/10) ، 75/23). (از منتهی الارب). عمه. عموهیه. عمهان. عموه، بی نشان گردیدن زمین. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَمْ مو یَ)
شهرکی است در ساحل نهر عاصی، در بین فامیه و شیزر. (از معجم البلدان). شهری است در خاک روم که ابن خلدون در بحث جغرافیایی خود، آن را در شمال بخش پنجم اقلیم پنجم یاد کرده. و نام این شهررا به عموریه بنت الروم بن الیفزبن سام بن نوح نسبت داده اند. شهر عموریه را معتصم خلیفۀ عباسی در سال 223ه.ق. با شهر انقره فتح کرد و آن از اعظم فتوحات اسلام بشمار می رود. و در این سفر ابوتمام همراه خلیفه بود و بمناسبت این فتح قصیدۀ مشهور خود را بمطلع:
السیف أصدق انباءً من الکتب
فی حده الحد بین الجد و اللعب
سرایید. و گویند خلیفه ابوتمام را سی هزار درهم بخاطر این قصیده بخشید. و چون به این بیت رسید که می گوید:
رمی بک اﷲ یرجیها فهدمها
ولو رمی بک غیراﷲ لم تصب
معتصم گفت: ’دنّرت دراهمک’، یعنی درهمهای خود را به دینار تبدیل کردی، و سی هزار دینار به وی بخشید. رجوع به تجارب السلف نخجوانی چ عباس اقبال صص 174- 175 و فهرست ترجمه مقدمۀ ابن خلدون شود:
ز عموریه مادرش را بخواند (اسکندر)
چو آمد سخنهای دارا براند.
فردوسی.
افریقیه صطبل ستوران بارگیر
عموریه گریزگه باز بازدار.
منوچهری.
من گفته شعری مشتهر، در تهنیت وندر ظفر
از ((سیف أصدق)) راست تر در فتح آن عموریه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
معمودیه در فارسی: سریانی تازی گشته شستاب آبی که برابر آیین ترسایان کودک را در آن فرو می برند. چشمه معمودیه. آبی که مسیحیان کودکان خود را طی مراسمی در آن فرو برده غسل دهند معمودانی ما العماد (در فارسی گاه - مخصوصا بهنگام ضرورت - بتخفیف یاء آید: (چون صبح صادق بردمد میر مرا او میدهد جامی به دستش برنهد چون چشمه معمودیه) (منوچهری. د. چا. 93: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عموهه
تصویر عموهه
سر گشتگی دو دلی هاژی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتاهیه
تصویر عتاهیه
کم خردی، گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمرویه
تصویر عمرویه
پیروان عمرو بن عبید تیره ای از خرد گرایان (معتزله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
کثرت، کلیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
((عُ یَّ))
عمومی بودن، همگانی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
همگانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
Commonness, Generality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
Perpendicularity, Verticalness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
perpendicularité, verticalité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
commun, généralité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
perpendicularidad, verticalidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
सामान्यता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
लंबवतता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
loodrechtigheid, verticaliteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
algemeenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
perpendicolarità, verticalità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
comune, generalità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
Allgemeinheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
común, generalidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
perpendicularidade, verticalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
comum, generalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
prostopadłość, pionowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
powszechność, ogólność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
загальність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
перпендикулярність , вертикальність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
Senkrechtigkeit, Vertikalität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمودیت
تصویر عمودیت
перпендикулярность , вертикальность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
общность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
kebiasaan, keumuman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی