- عمومی
آنچه مربوط به همۀ مردم باشد، همگانی
معنی عمومی - جستجوی لغت در جدول جو
- عمومی (عُ)
منسوب به عموم. (از اقرب الموارد). چیزی که شامل همه گردد. عام. کلی. (ناظم الاطباء). آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد. همگانی. (فرهنگ فارسی معین). در مقابل خصوصی
- عمومی
در تازی نیامده امرکانیک همگانی منسوب به عموم آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد همگانی: تعلیمات عمومی
- عمومی ((عُ))
منسوب به عموم، همگانی
- عمومی
همگانی
- عمومی
عام، عمیم، کلی، همگانی، اشتراکی، جمعی، مشترک، متداول، مرسوم
متضاد: خصوصی
متضاد: خصوصی
- عمومی
عامٌ
- عمومی
General, Generic, Public
- عمومی
général, générique, public
- عمومی
wa kawaida, umma
- عمومی
عمومیت، ژنرال، عمومی
- عمومی
عمومی , عوامی
- عمومی
সাধারণ , জনসাধারণ
- عمومی
ทั่วไป , สาธารณะ
- عمومی
כללי , ציבורי
- عمومی
genel, kamusal
- عمومی
一般的 , 一般的な , 公共の
- عمومی
一般的 , 通用的 , 公开的
- عمومی
일반적인 , 공공의
- عمومی
umum, generik, publik
- عمومی
सामान्य , सार्वजनिक
- عمومی
algemeen, openbaar
- عمومی
generale, generico, pubblico
- عمومی
general, genérico, público
- عمومی
geral, genérico, público
- عمومی
ogólny, publiczny
- عمومی
загальний , публічний
- عمومی
allgemein, öffentlich
- عمومی
общий , публичный
