تیر که پیچ پیچان رود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، در شعر ابوذؤیب بمعنی شناگر وشناکننده آمده است، فرس عموج، اسبی که در سیر خود مستقیم حرکت نکند. (از اقرب الموارد)
تیر که پیچ پیچان رود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، در شعر ابوذؤیب بمعنی شناگر وشناکننده آمده است، فرس عموج، اسبی که در سیر خود مستقیم حرکت نکند. (از اقرب الموارد)
خطی که با خط دیگر تشکیل زاویۀ قائمه می دهد ستون، پایه، ستون خانه رئیس، سرور، بزرگ قوم گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، مقمعه
خطی که با خط دیگر تشکیل زاویۀ قائمه می دهد ستون، پایه، ستون خانه رئیس، سرور، بزرگ قوم گُرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گُرزِه، دَبوس، لَخت، چُماق، سَرپاش، سَرکوبِه، مِقمَعِه
مرد کارکن، یا آنکه بر کار آفریده باشد. (منتهی الارب). مردی که کاری سرشته شده. (ناظم الاطباء). دارندۀ کار، یا کسی که برای کار کردن آفریده شده. (از اقرب الموارد)
مرد کارکن، یا آنکه بر کار آفریده باشد. (منتهی الارب). مردی که کاری سرشته شده. (ناظم الاطباء). دارندۀ کار، یا کسی که برای کار کردن آفریده شده. (از اقرب الموارد)
فراگرفتن همه را. (از منتهی الارب). همه افراد را شامل بودن. همگی را شامل شدن، و عام شدن: عم ّ المطر الارض، باران همه زمین را فراگرفت. (از اقرب الموارد). - عموم و خصوص مطلق، (اصطلاح منطق) عبارت از آن است که دو کلی چنان باشند که مفهوم اولی برهمه افراد دومی صدق کند، ولی مفهوم دومی فقط شامل بعض افراد اولی باشد، مانند: ’حیوان’ و ’انسان’ که هر انسانی حیوان است، اما هر حیوانی انسان نیست. (از فرهنگ فارسی معین). - عموم و خصوص من وجه، (اصطلاح منطق) آن است که مفهوم دو کلی چنان باشد که یک مورد اجتماع و دو مورد افتراق داشته باشند، مانند ’حیوان’ و ’ابیض’. (از فرهنگ فارسی معین)
فراگرفتن همه را. (از منتهی الارب). همه افراد را شامل بودن. همگی را شامل شدن، و عام شدن: عم ّ المطر الارض، باران همه زمین را فراگرفت. (از اقرب الموارد). - عموم و خصوص مطلق، (اصطلاح منطق) عبارت از آن است که دو کلی چنان باشند که مفهوم اولی برهمه افراد دومی صدق کند، ولی مفهوم دومی فقط شامل بعض افراد اولی باشد، مانند: ’حیوان’ و ’انسان’ که هر انسانی حیوان است، اما هر حیوانی انسان نیست. (از فرهنگ فارسی معین). - عموم و خصوص مِن ْ وجه، (اصطلاح منطق) آن است که مفهوم دو کلی چنان باشد که یک مورد اجتماع و دو مورد افتراق داشته باشند، مانند ’حیوان’ و ’ابیض’. (از فرهنگ فارسی معین)
سرگشته گردیدن و دودله شدن. (از منتهی الارب). دودل شدن در گمراهی و سرگردان شدن در منازعه ای یا در انتخاب راهی. (از اقرب الموارد). عمه. عموهیّه. عمهان. عموهه. رجوع به عموهه شود
سرگشته گردیدن و دودله شدن. (از منتهی الارب). دودِل شدن در گمراهی و سرگردان شدن در منازعه ای یا در انتخاب راهی. (از اقرب الموارد). عَمَه. عُموهیّه. عَمَهان. عُموهه. رجوع به عموهه شود