جدول جو
جدول جو

معنی عمواس - جستجوی لغت در جدول جو

عمواس
(عَ اُغْ)
کوره ای است از فلسطین در نزدیک بیت المقدس. و گویند که آن در شش میلی ’رمله’ در راه بیت المقدس قرار داشت و طاعون معروف سال 18 ه. ق. در روزگار خلافت عمر در این ناحیه پدید آمده بود و ازآنجا به دیگر نواحی شام سرایت کرد. تعداد تلفات این طاعون را 25هزار تن نوشته اند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَمْ)
جمع واژۀ موسی ̍. تیغهای دلاکی: و یلزم صاحب النوبه باستعمال الامواس الجیدهالفولاد. (معالم القربه از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
کاربی سروپای و دشوار که اصلاح آن ممکن نباشد. (منتهی الارب). کاری که انجام شدنی نباشد و بر اصلاح آن راهی یافت نشود. (از اقرب الموارد) ، شیر بیشۀ درشت اندام. (منتهی الارب). اسد شدید. (از اقرب الموارد) ، آنکه در کاری نادان وار بی باکانه درآید و بیراه رود. (منتهی الارب). آنکه مانند اشخاص جاهل و نادان کارها را از راه طبیعی خود منحرف سازد. (از اقرب الموارد). ج، عمس، عمس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
سخت گردیدن و سیاه شدن و تاریک گشتن روز. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عمس. عماسه. رجوع به عمس و عماسه شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
روز سوم از ایام جنگ قادسیه را ’یوم عماس’ میگفتند. و یاقوت حموی مینویسد: معلوم نیست که آن نام موضعی است یا مشتق از کلمه ’عمس’ مقلوب ’معس’ است. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(عَوْ وا)
شبگرد و طوّاف در شب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: انه لحواس عواس، او شبگرد و طوّاف در شب است. (از ناظم الاطباء).
- حواس عواس، از اتباع است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ سِنْ)
جمع واژۀ موسی. مواسی. مواس. رجوع به موسی و مواسی شود
لغت نامه دهخدا
(نِ عَمْ)
نخستین طاعونی است که در دورۀ اسلام پیدا شد
لغت نامه دهخدا
تصویری از عماس
تصویر عماس
جنگ سخت، کار بی سر و ته، شیر تنومند، سختی پتیار، تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عموس
تصویر عموس
کار بی سامان، شیر درشت اندام، نارواکار نادانکار ندانمکار
فرهنگ لغت هوشیار