- عمو
- کاکا
معنی عمو - جستجوی لغت در جدول جو
- عمو
- برادر پدر
- عمو ((عَ))
- عم، برادر پدر
- عمو
- عم، برادر پدر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همگان
خطی که با خط دیگر تشکیل زاویۀ قائمه می دهد
ستون، پایه، ستون خانه
رئیس، سرور، بزرگ قوم
گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، مقمعه
ستون، پایه، ستون خانه
رئیس، سرور، بزرگ قوم
گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، مقمعه
همه، همگی، شامل شدن، فراگرفتن، همه را فراگرفتن
همگی را شامل شدن، عام شدن، کلیه تمامی، جملگی، همه
مزد کار، پر کار، به دست آورنده
کار بی سامان، شیر درشت اندام، نارواکار نادانکار ندانمکار
بج (لثه)
ستون خانه، پایه، گرز و بمعنای هندسی خطی که بر خط دیگر قائم شود
همگانی
همگانی
ستونی
شامل همه بودن، همگانی بودن
آنچه مربوط به همۀ مردم باشد، همگانی
سر گشتگی دو دلی هاژی
کثرت، کلیت
در تازی نیامده امرکانیک همگانی منسوب به عموم آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد همگانی: تعلیمات عمومی
اپدری کاکایی، جمع عم، اپدران کاکایان
بطوری که شامل همه گردد بطور عموم
راستایی منسوب به عمود مقابل افقی یا ستون عمود. ستونی که از بالا به پایین محسوب شود مقابل ستون افقی
راست راست کشک
شاهین ترازو
میانه زبان
میانه دل
ستون پشت ستون مهره های پشت
بزرگراه
چلیپایه نام ستاره ای است
روشنی بامداد
رگ دل
کهربساز اتمی