جدول جو
جدول جو

معنی عمو - جستجوی لغت در جدول جو

عمو
کاکا
تصویری از عمو
تصویر عمو
فرهنگ واژه فارسی سره
عمو
برادر پدر
تصویری از عمو
تصویر عمو
فرهنگ لغت هوشیار
عمو
((عَ))
عم، برادر پدر
تصویری از عمو
تصویر عمو
فرهنگ فارسی معین
عمو
عم، برادر پدر
تصویری از عمو
تصویر عمو
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عموم
تصویر عموم
همگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمود
تصویر عمود
خطی که با خط دیگر تشکیل زاویۀ قائمه می دهد
ستون، پایه، ستون خانه
رئیس، سرور، بزرگ قوم
گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، مقمعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عموم
تصویر عموم
همه، همگی، شامل شدن، فراگرفتن، همه را فراگرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عموم
تصویر عموم
همگی را شامل شدن، عام شدن، کلیه تمامی، جملگی، همه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمول
تصویر عمول
مزد کار، پر کار، به دست آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عموس
تصویر عموس
کار بی سامان، شیر درشت اندام، نارواکار نادانکار ندانمکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمور
تصویر عمور
بج (لثه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود
تصویر عمود
ستون خانه، پایه، گرز و بمعنای هندسی خطی که بر خط دیگر قائم شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عموم
تصویر عموم
((عُ))
شامل شدن، فرا گرفتن، همه، تمام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمود
تصویر عمود
((عَ))
ستون، پایه، گرز، شاهین ترازو، رییس و سرور قوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
همگانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمومی
تصویر عمومی
همگانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
ستونی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
شامل همه بودن، همگانی بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمومی
تصویر عمومی
آنچه مربوط به همۀ مردم باشد، همگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عموهه
تصویر عموهه
سر گشتگی دو دلی هاژی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمومیت
تصویر عمومیت
کثرت، کلیت
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده امرکانیک همگانی منسوب به عموم آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد همگانی: تعلیمات عمومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمومه
تصویر عمومه
اپدری کاکایی، جمع عم، اپدران کاکایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عموما
تصویر عموما
بطوری که شامل همه گردد بطور عموم
فرهنگ لغت هوشیار
راستایی منسوب به عمود مقابل افقی یا ستون عمود. ستونی که از بالا به پایین محسوب شود مقابل ستون افقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود النسب
تصویر عمود النسب
راست راست کشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود المیزان
تصویر عمود المیزان
شاهین ترازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود اللسان
تصویر عمود اللسان
میانه زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود القلب
تصویر عمود القلب
میانه دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود الفقری
تصویر عمود الفقری
ستون پشت ستون مهره های پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود الطریق
تصویر عمود الطریق
بزرگراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود الصلیب
تصویر عمود الصلیب
چلیپایه نام ستاره ای است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود الصبح
تصویر عمود الصبح
روشنی بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود السحر
تصویر عمود السحر
رگ دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمود الذری
تصویر عمود الذری
کهربساز اتمی
فرهنگ لغت هوشیار