جدول جو
جدول جو

معنی عمرمکرم - جستجوی لغت در جدول جو

عمرمکرم
(عُمَ مَ رَ)
ابن حسین اسیوطی. از مجاهدان مصر در قرن سیزدهم هجری. وی در حدود سال 1168 ه. ق. در اسیوط متولد شد و تحصیلات خود را در ازهر بپایان رساند. و بسال 1208 ه. ق. نقیب اشراف گشت. و چون بسال 1213 ه. ق. فرانسویان بندر اسکندریه را اشغال کردند و بسوی قاهره پیش راندند، عمرمکرم به مقابلۀ آنان برخاست، ولی در این مقاومت شکست خورد و سالها با فرانسویان، سپس با قوای انگلستان در جنگ و ستیز بود. بسال 1220 ه. ق. که محمدعلی پاشا والی مصر گشت، به پاس کمکهایی که عمرمکرم به وی کرده بود، او را مقرب خود ساخت، ولی پس از اندکی بین آن دو اختلاف افتاد و او را به دمیاط تبعید کرد و از آنجا به طنطا منتقل گشت وبسال 1237 ه. ق. در این شهر درگذشت. (از الاعلام زرکلی از تاریخ جبرتی ج 4، و تاریخ الحرکه القومیه ج 3 ص 95، و سیره السید عمرمکرم تألیف فرید ابی حدید)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ رَ رَ)
سخت، هرچه باشد. (منتهی الارب). شدید. (اقرب الموارد) ، لشکر بسیار. (منتهی الارب). جیش کثیر. (از اقرب الموارد). بمعنی لشکر نوشته اند، و بعضی گویند که ترکی است و در بعضی اقسام ترکی عین مهمله هم می آید، واﷲ اعلم بالصواب. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا