جدول جو
جدول جو

معنی عماری - جستجوی لغت در جدول جو

عماری
تابوت، تخته ای که مرده را بر روی آن گذارند و به گورستان میبرند
تصویری از عماری
تصویر عماری
فرهنگ لغت هوشیار
عماری
((عَ))
کجاوه، محمل، هودج
تصویری از عماری
تصویر عماری
فرهنگ فارسی معین
عماری
کجاوه، هودج
تصویری از عماری
تصویر عماری
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عماریط
تصویر عماریط
جمع عمروط، دزدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماریس
تصویر عماریس
جمع عمروس، برگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معماری
تصویر معماری
آبادگری، رازی گری، مهرازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معماری
تصویر معماری
رازیگری مهرازی ساختمان غلگیری عمل و شغل معمار، عمارت آبادانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معماری
تصویر معماری
Architectural
دیکشنری فارسی به انگلیسی
архитектурный
دیکشنری فارسی به روسی
архітектурний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
वास्तुशास्त्र से संबंधित
دیکشنری فارسی به هندی
স্থাপত্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
สถาปัตยกรรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
ریشه های گوشت توضیح: در دکانهای کبابی و چلو کبابی گوشتی را که برای تهیه کباب آماده کرده اند بدوا همه رگ و ریشه های آنرا با کارد جدا کنند. این رگ وریشه ها را دمار گویند. و آنها را بنام دماری بفقیران فروشند و آنان آنها را پخته و سوپ رقیقی تهیه کرده و خورند. یا دمار از کسی (روزگار کسی یا نهاد کسی) بر آوردن (در آوردن) او را بسیار عذاب دادن ویرا سخت شکنجه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماری
تصویر شماری
عده ای، معدودی، یک عده، تعدادی
فرهنگ واژه فارسی سره
ناوانی ملالت و درد سری که از افراط در نوشیدن انواع مشروب ایجاد شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماری
تصویر تماری
همگمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماری
تصویر سماری
سفینه و کشتی و جهاز را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصاری
تصویر عصاری
شغل و عمل عصار، روغن گیری
فرهنگ فارسی عمید