جدول جو
جدول جو

معنی علیین - جستجوی لغت در جدول جو

علیین
بهشت برین، طبقۀ بالایی بهشت، آسمان، عالم بالا، عالم فرشتگان
تصویری از علیین
تصویر علیین
فرهنگ فارسی عمید
علیین
نام قبیله ای است از عطیات، از بنی عطیه، که یکی از قبایل بادیۀ شرق الاردن باشد. (از معجم قبائل العرب عمررضا کحاله ج 2 ص 820 از تاریخ شرقی الاردن ص 224)
لغت نامه دهخدا
علیین
جائی به آسمان هفتم که ارواح مومنین و مومنات را بدانجا ببرند
تصویری از علیین
تصویر علیین
فرهنگ لغت هوشیار
علیین
((عِ لّ یّ))
جمع علّی، بلندی ها، عالی ترین درجات بهشت، ملکوت اعلی، علیون
تصویری از علیین
تصویر علیین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طاووس علیین
تصویر طاووس علیین
طاووس بهشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعلا علیین
تصویر اعلا علیین
بهشت برین، برترین مقام بهشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلیین
تصویر تلیین
لینت دادن، نرم گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیون
تصویر علیون
علی، بلندی ها، بلندترین درجۀ جنت، بالاترین درجات بهشت، ملکوت اعلی
فرهنگ فارسی عمید
(عُلْ)
دیباچه و عنوان کتاب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). و نیز رجوع به علوان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لا عِلْ لی یی)
بالاترین جایها به بهشت. (یادداشت بخط مؤلف). بالاترین. برتر برترین. برین برین، طویل العمرتر. دراززندگانی تر.
- امثال:
اعمر من ابن لسان الحمره.
اعمر من ضب.
اعمر من قرار.
اعمر من معاذ.
اعمر من نسر.
اعمر من نصر
لغت نامه دهخدا
(عِلْ لی / عُلْ لی)
جمع واژۀ ’علی’ در حال نصب و جر. شرفاء. مردمان بزرگ و رفیعالقدر. (ناظم الاطباء). و رجوع به علّی ّ و علّی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(وَ مَ لَ)
دهی است از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه واقع در 35 هزارگزی شمال خاوری ترک و 14 هزارگزی شوسۀ میانه به خلخال، دارای 175 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود
لغت نامه دهخدا
(عِلْ لَ تَ)
تثنیۀ علت. در مثنوی بمعنی نکال الاّخره و الاولی است. (غیاث از لطائف) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ دا)
العلمین، جایی است در شمال افریقا در ساحل غربی اسکندریه. و در سال 1942 میلادی (جنگ جهانی دوم) ، ژنرال ’مونتگمری’ بریتانیایی، لشکر ژنرال ’رومل’ آلمانی را درین منطقه شکست داد. (از المنجد، اعلام)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ مَ)
تثنیۀ علم در حالت نصب و جر
لغت نامه دهخدا
(عَلْ)
مرد دراز تن آور. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه). مرد دراز تن آور که درازی وی بی تناسب باشد. (ناظم الاطباء). مذکر و مؤنث در آن یکسان است. و یاء آن مبدل از واو میباشد. (از لسان العرب) (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). علیان. رجوع به علیان شود
لغت نامه دهخدا
(عُ لَیْ یا)
خرمابن نرکی بودازآن کلیب بن وائل. و بدان مثل زنند و گویند: ’دون علیان خرط القتاد’. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
لغت نامه دهخدا
(عُ لَیْ یا)
وی از عقلای مجانین اواخر قرن دوم هجری به شمار میرفت. نام اصلی او ’علی’ بود ولی با تصغیر مشهور شده بود. او با موسی هادی چهارمین خلیفۀ عباسی (161- 170 هجری قمری) و با بهلول مشهور معاصر بود و همانند بهلول کلمات عاقلانه و حکیمانۀ بسیار داشت. و عبدالملک بن ابجر و حسن کوفی و سری و علی بن طبیان را از او و گفته هایش روایاتی است. (از ریحانه الادب ج 3 ص 124 از عقلاءالمجانین ص 77)
ابن أرجب بن دعام اکبر. جدی است جاهلی و یمانی، اصل او از همدان است و از فرزندان او قبایل و بطونی پیدا آمده است. (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 188 از الاکلیل ج 10 ص 162 و اللباب ج 2 ص 149)
لغت نامه دهخدا
(عُ لَ)
تثنیۀ علی ّ.
- الثنیتان العلییان، دو دندان پیشین بالایین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام تیره ای (بطنی) است از حجایا، که آن یکی از قبایل بادیۀ شرق اردن است. این بطن به شش فخذ ذیل تقسیم میشود: حمادات، بطنه، زعاریر، طحائره، شحادات، هدایات. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 820)
لغت نامه دهخدا
(تَ حَ حُ)
نرم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نرمی و ملایمت و نرمی و آزادی شکم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وو سِ عِلْ لی)
طاوس بهشتی:
پس برآمد پوستش رنگین شده
که منم طاوس علیین شده.
مولوی
لغت نامه دهخدا
در مثنوی به معنی نکال الاخره و الاولی است شکنجه های افدم و فراتم واژه علتین در چمراس (آیه) 25 سیمناد (سوره) (نازعات) آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع علوی درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) علویون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیان
تصویر علیان
نشانی که بر نامه نویسند کفتار نر، کالا، ستبر کلفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیون
تصویر علیون
بلندیها، ملکوت اعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلیین
تصویر تلیین
نرم کردن نرم گردانیدن،جمع تلیینات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیون
تصویر علیون
((عِ لِّ ی ّ))
جمع علّی، بلندی ها، عالی ترین درجات بهشت، ملکوت اعلی، علیین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلیین
تصویر تلیین
((تَ))
نرم گردانیدن
فرهنگ فارسی معین