جدول جو
جدول جو

معنی علیم - جستجوی لغت در جدول جو

علیم(پسرانه)
دانا، آگاه، از نامهای خداوند
تصویری از علیم
تصویر علیم
فرهنگ نامهای ایرانی
علیم
دانا، دانشمند، از نام های خداوند
تصویری از علیم
تصویر علیم
فرهنگ فارسی عمید
علیم(عُ لَ)
ابن عدی بن عمرو بن معن. جدی جاهلی است از باهله از قیس بن علان که از عدنانیه باشند. (از تاج العروس ج 8 ص 408). و رجوع به اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر شود
لغت نامه دهخدا
علیم(عَ)
ابن سلمۀ فهمی. ابوعمر کندی گوید که علیم از مصریانی است که به علی (ع) گروید و در جنگهای او شرکت داشت سپس با محمد بن ابی بکر وارد مصر شد آنگاه ابن خدیج نزد معاویه از وی شفاعت کرد و معاویه هنگام خلافت خود او را بخشود. وی در روز خندق فرمانده سربازانی بود که با مروان جنگیدند و هنگامیکه اهل مصر با مروان صلح کردند علیم به ’برقه’ گریخت و تا هنگام مرگ در آنجا اقامت کرد. وی در سال 68 هجری قمری در سن حدود هشتادسالگی درگذشت. (از الاصابۀ ابن حجر ج 5 قسم سوم)
ابن ناربوتابن عبدالرحمان. هشتمین تن از خانان خوقند بود که از سال 1215 تا 1224 هجری قمری بر فرغانه و تاشکند حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 252). در معجم الانساب زامباور (ص 411) نام او ’عالم خان...’ آمده است
لغت نامه دهخدا
علیم
دانا، از نام های خدا
تصویری از علیم
تصویر علیم
فرهنگ لغت هوشیار
علیم((عَ))
دانا، آگاه
تصویری از علیم
تصویر علیم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
علم یا هنری را به کسی یاد دادن، کسی را چیزی آموختن، آموزش
فرهنگ فارسی عمید
(عُ لَ)
منسوب به علیم که تیره ای (بطنی) است از بنی کلب. و نسبت آنان به علیم بن جناب بن هبل بن عبدالله بن کنانه بن بکر بن عوف بن عذره است. رجوع به علیم (ابن جناب بن هبل بن...) شود
منسوب به علیم، که تیره ای (بطنی) است از باهله. و نسبت آنان به علیم بن عدی بن عمرو بن معن است. رجوع به علیم (ابن عدی بن عمروبن...) شود
لغت نامه دهخدا
(بَ ضَ)
بیاموختن و بیاگاهانیدن. (تاج المصادر بیهقی). آموزانیدن و بیاگاهانیدن. (دهار). آموزانیدن و آگاه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کسی را چیزی آموختن. (غیاث اللغات) (آنندراج). آموختن و تربیت و تأدیب. (ناظم الاطباء) : وی دو تدبیر و تعلیم بد کرد که روزگارها در آن باید تا او را در توان یافت و از هردو خداوند پشیمانست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 329).
چون نیاموختی چه دانی گفت
که به تعلیم شد جلیل جریر.
ناصرخسرو.
پس تعلیم دیگران، که اگر به افادت دیگران مشغول شود و در نصب خویش غفلت ورزد همچون چشمه ای باشد که از آب او همگنان را منفعت حاصل می آید و او از آن بی خبر. (کلیله و دمنه).
در این تعلیم شد عمر و هنوز ابجد همی خوانم
ندانم کی رقوم آموز خواهم شد به دیوانش.
خاقانی.
کوهکن تعلیم خارا سفتن از فرهاد داشت
هرچه کرد از کاوش مژگان شیرین یاد داشت.
کلیم (از آنندراج).
ز سرو خوش خرام او که غافل میتواندشد
که دل تعلیم از خود رفتن از رفتار او دارد.
صائب (از آنندراج).
ورجوع به تعلیم در اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 344 شود، نشان لشکریان بر خود بستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گذاشتن علامت و نشانی بخاطر شناسائی او. (از اقرب الموارد) ، فارسیان بمعنی لازم نیز آورده اند. (غیاث اللغات) (آنندراج). آموختن:
گروهی دید گرداگرد یوسف
پی تعلیم دین، شاگرد یوسف.
جامی (از غیاث اللغات).
و رجوع به ترکیبهای این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
کسی را چیزی آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
((تَ))
یاد دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
آموزه، آموزش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
تعليمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
Edification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
édification
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
budowa
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
建設
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
возведение
دیکشنری فارسی به روسی
آموزش، آموزش و پرورش
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
تعمیر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
নির্মাণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
ujenzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
건축
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
בנייה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
建设
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
निर्माण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
pembangunan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
การก่อสร้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
opbouw
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
Erbauung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
edificación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
edificazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
будівництво
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعلیم
تصویر تعلیم
edificação
دیکشنری فارسی به پرتغالی