جدول جو
جدول جو

معنی علیرضا - جستجوی لغت در جدول جو

علیرضا
(عَ رِ)
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 19 هزارگزی شمال باختری سکوهه و 14 هزارگزی باختر راه شوسۀ زاهدان به زابل. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرم و معتدل و 160 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود و محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
علیرضا
(عَ رِ)
ابن حسین اردکانی شیرازی، مشهور به تجلی. عالم و ادیب و شاعر و منطقی بود و بسال 1085 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر حاشیۀ مولی عبدالله ، در منطق. 2- رساله ای در منع نماز جمعه در زمان غیبت. 3- سفینهالنجاه. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 254. هدیهالعارفین ج 1 ص 760. فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 301). رجوع به تجلی و الذریعه ج 9 ص 167 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی رضا
تصویر علی رضا
(پسرانه)
ترکیبی از دو اسم امام علی (ع) به معنی بلند مرتبه + امام رضا (ع) به معنی خشنود و راضی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علیا
تصویر علیا
(دخترانه)
رفیع، والا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علیا
تصویر علیا
هر مکان مرتفع، جای بلند، سرکوه، آسمان
مقابل سفلیٰ، ویژگی جای بلند، بالا، والا، با ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشیرا
تصویر عشیرا
عشیران، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
(عَ رِ تُ سِ)
امیر علیرضا تویسرکانی، وی از شعرای قرن یازدهم هجری بود که برخی از اشعار او در تذکرۀ نصرآبادی فصل 6 ص 190 آمده است
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ عَبْ با)
تبریزی. نقاش یا خطاط مشهور دورۀ صفویه در قرن یازدهم هجری. رجوع به عباسی (علیرضا...) و مآخذ ذیل شود: الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 757. گلستان هنر. دانشمندان آذربایجان ص 280. تذکرۀ نصرآبادی فصل هفتم ص 207. امتحان الفضلاء ج 1 ص 229 و 248. پیدایش خط و خطاطان ص 140
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ)
ابن یعقوب طرابزونی. منطقی بود. او راست: مغنی الطلاب علی ایساغوجی، که درسال 1299 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس المنطق مکتبۀ بلدیه ص 34)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ لِ)
وی در قرن یازدهم هجری در هند میزیست و او را اشعاری است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 757 بنقل از تذکرۀ نصرآبادی فصل 9 ص 400)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ کِ)
ابن محمد شاکر. وی درجۀ فریق (سپهبدی) داشت. او راست: القول السدید فی حرب الدولهالعلیه مع الیونان سنه 1897 میلادی که در سال 1321هجری قمری در قاهره به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس دارالکتب المصریه ج 5 ص 299 و ج 8 ص 207)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ)
ابن عبدالواحد ذوقی، متخلص به آگاه. وی شاعر بود و درسال 1189 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 756 بنقل از تذکرۀ سروآزاد ص 346. نتائج الافکار ص 84. گلستان مسرت ص 530)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ تَ)
عباسی. نقاش و یا خطاط مشهور دورۀ صفویه در قرن یازدهم هجری. رجوع به عباسی (علیرضا...) و به علیرضا عباسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ پَ تَ)
لنجانی اصفهانی. وی به نام آقاجان نیز شهرت دارد. او را خطی خوش بود بخصوص در خط نسخ دستی توانا داشت. وی در سال 1304 یا 1306 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 157 و 757 بنقل از فهرس خطوطخوش ص 28. المدایح المعتمدیه. المآثر ص 205 و 216)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ)
ابن محمود عمری. ادیب و از اهالی موصل بود. در سال 1248 هجری قمری متولد شد و در سال 1308 هجری قمری در بغداد درگذشت. او را شعر و مقاماتی است. (از الاعلام زرکلی بنقل از تاریخ الموصل ج 2 ص 260)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ اِ فَ)
ابن رئیس حسین رویدشتی اصفهانی. وی از اهالی رویدشت، از محال اصفهان بود و در قرن یازدهم میزیست و او را اشعاری است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 757 بنقل از تذکرۀ نصرآبادی فصل 9 ص 247)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ)
ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی، مشهور به وصفی. وی ادیب و از کتّاب شورای دولتی بود و در سال 1314 هجری قمری درگذشت. او راست: حسن التوسل فی النهار و اللیل. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 403)
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با)
علیرضا (996- 1038 هجری قمری) . از مشاهیر خطاطان و خوش نویسان رسمی دربار شاه عباس کبیرو از نقاشان و هنرمندان عصر خود بود. آثار هنری او گران بها و در موزه های بزرگ اروپا یافت میشود. وی در انواع خط ثلث و نسخ و نستعلیق وقوف کامل داشت. و در نقاشی و طراحی و تذهیب کاری کم نظیر بود. وی اهل تبریزبود و در زمان شاه عباس اول به اصفهان رفت و مورد عنایات و توجه شاه عباس واقع گردید و نگاشتن بعضی از کتبیه های مساجد و عمارات بدو محول شد. و به نقاشی و تذهیب کاری کتاب خانه همایونی پرداخت. کتبیه های دربهای مسجد شاه و مسجد شیخ لطف الله و مسجد مقصود بیک به خطاوست. و اکنون غیر از کتبیه های معدود چیزی از او باقی نمانده است. وی شعر نیز میگفت و از اشعار اوست:
من خانه دل خراب کردم ز غمت
تو خانه نشین شدی و من خانه خراب.
(از ریحانه الادب و پیدایش خط و خطاطان ص 180)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ کِ)
وی معاصر مؤلف ریاض العارفین و ساکن قلعۀ عسکر از بلوک کرمان و از مریدان رونق علیشاه بوده است. او را اشعاری است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 758 بنقل از ریاض العارفین ص 469)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رِ)
ابن موسی الکاظم بن جعفرالصادق علیهم السلام، مکنّی به ابوالحسن. هشتمین امام نزد شیعۀ امامیه. او راست: 1- الرسالهالذهبیه فی حفظ صحهالمزاج و تدبیره بالاغذیه و الاشربه و الادویه، که آن را برای مأمون عباسی تألیف کرده است. 2- مسند فی فضل اهل البیت. رجوع به ابوالحسن (علی الرضا...) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 250. فهرس المؤلفین بالظاهریه. الاعلام زرکلی ج 7 ص 178. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 876. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 668
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ)
ابن طالب هندی پیشاوری. حکیم بود و در نظم سخن نیز دست داشت. و در حدود سال 1290 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: 1- رمزه المیزان، که منظومه ای است در علم منطق. 2- منظومه ای درباره طبیعیات. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 275)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ)
دهی است از دهستان دشتابی، بخش بوئین شهرستان قزوین. واقع در 24 هزارگزی شمال باختری بویین و 18 هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل، و 75 تن سکنه. آب آن از رود خانه خررود و از قنات تأمین می شود. و محصول آن چغندرقند و انواع میوه است. اهالی به زراعت اشتغال دارند، و صنایع دستی آنان بافتن گلیم و جاجیم و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ بَ)
اصفهانی. وی شاعر و از تلامذۀ مولی محمدباقر سبزواری در قرن یازدهم بود. وی ابتدا در ایروان و شیروان مستوفی بود سپس به اصفهان آمده عزلت اختیار کرد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 757 بنقل از تذکرۀ نصرآبادی فصل 6 ص 189)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ وَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر. واقع در 8هزاروپانصدگزی باختر اهر و 2 هزاروپانصدگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 273 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود و محصول آن غلات و حبوب است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان گیلان شهرستان شاه آباد. واقع در 18 هزارگزی شمال باختری گیلان، و یک هزارگزی جنوب راه شوسۀ گیلان به قصرشیرین. ناحیه ای است دشت و گرمسیر و مالاریایی و دارای 150 تن سکنه. آب آن از رود خانه گیلان تأمین می شود. محصول آن غلات، برنج، توتون، حبوب، پنبه، صیفی و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. این ده در دو محل مشهور به بالا و پایین واقع شده است و ساکنان آن از طایفه کلهر می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
نانخواه است، و عوشه را نیز نامند. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(عَ رِ)
ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی، مشهور به اولیازاده. فقیه و عالم فرایض بود و به سال 1301 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- رسالهالامتحان. 2- رسالهالفرائض. 3- ملجاءالمفتین فی الفتاوی، در چهار جلد. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 777)
لغت نامه دهخدا
(عُ وَ رِ)
جایگاهی است در شعر عامر بن طفیل. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ هَِ)
مرکب از: ’علی’ حرف جر + ’هما’ ضمیر متصل عربی برای مثنای غائب در حال نصب و جر. بر آن دو!
- سلام اﷲ علیهما، سلام خدای بر آن دو!
- علیهماالسلام، بر آن دو درود باد!
لغت نامه دهخدا
تصویری از علیا
تصویر علیا
هر جای بلند، مونث اعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضا
تصویر عرضا
از پهنا و از پهنی، به عرض و پهنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیها
تصویر علیها
براو (مونث)، برآنها (جمع)
فرهنگ لغت هوشیار
شعبه پنجم از شعب بیست و چهار گانه موسیقی که قدما آن را جزو حسینی می دانستند ولی حسین امروزه از قطعات نوا است شعبه ای از بوسلیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیا
تصویر علیا
((عُ لْ))
جای بلند، آسمان، سر کوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیرغم
تصویر علیرغم
با آنکه، با اینکه
فرهنگ واژه فارسی سره