جدول جو
جدول جو

معنی علکسه - جستجوی لغت در جدول جو

علکسه(خَ)
جمع شدن: علکس البیض، اجتمع. (ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ عَ ثَ)
بر یکدیگر نهادن چیزی را. (از منتهی الارب). بر هم قرار گرفتن و تراکب. (از اقرب الموارد) ، گرد آوردن. (از منتهی الارب). جمع کردن بعضی را بر بعضی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ مَ)
بزرگی کوهان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
سخت مروسیدن چیزی را. (از منتهی الارب). بسختی ممارست کردن چیزی را (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ)
در بیراهه دویدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ)
مصحف عطسه در تداول عوام. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
به معنی خشکی، اسم چاه یا چشمه ای میباشد که جدعون قبل از آنکه با مدیان جنگ نماید با عساکر خود بدانجا فرودآمده خداوند او را امر فرمود که آن قوم را به نوشیدن آب امتحان کند. (سفر داوران 7:1). و چه بسا که شاؤل هم بر این چشمه فرودآمده باشد. (اول سموئیل 28:4 و 29:1). استانلی حرود را همان چشمۀ جالود دانسته که تخمیناً دو میل تا به جنوب شرقی یزرعیل مسافت دارد، اما کاندر بر آن است که حرود در عین جمعین بوده است و آن چشمه ای است که از سنگ همی تراود و بمسافت سه میل به مغرب بیسان واقع است. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(عَ لِکَ)
ریه مانندی که شتر وقت مستی از دهان برآرد. (منتهی الارب). شقشقه. (اقرب الموارد) ، زمین نزدیک آب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ کَ)
شتر مادۀ فربه و نیکواندام. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عِلْ لَ)
انبوه و بهم پیچیده: شعر علکس، کثیر متراکب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
مردی است یمنی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ سَ)
حیوان کوچکی است شبیه به مورچه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ سَ)
ابن عدی بلوی. از کسانی است که در ’تحت الشجره’ بیعت کرد، و در فتح مصر نیز حاضر بود. (از الاصابه ج 4 قسم اول ص 252)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عکسه
تصویر عکسه
در تداول عوام عطسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علسه
تصویر علسه
اره کش پردار از خرفستران
فرهنگ لغت هوشیار