دراز و بزرگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کبیر. (از اقرب الموارد) : رجل علودالعنق، مرد درازگردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رجل علود، سخت و قسی، مسن و سخت، و یا غلیظ و ضخیم. رجوع به علود شود، بزرگ و سالخورده. (از لسان العرب) ، مهتر استواررای باوقار. (منتهی الارب). مهتر رزین و باوقار. (از اقرب الموارد). مهتر رزین و بزرگ و ثخین. (از لسان العرب)
دراز و بزرگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کبیر. (از اقرب الموارد) : رجل علودالعنق، مرد درازگردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رجل علود، سخت و قسی، مسن و سخت، و یا غلیظ و ضخیم. رجوع به عَلود شود، بزرگ و سالخورده. (از لسان العرب) ، مهتر استواررای باوقار. (منتهی الارب). مهتر رزین و باوقار. (از اقرب الموارد). مهتر رزین و بزرگ و ثخین. (از لسان العرب)
دست در گردن کسی انداختن، سطبرگوشت گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بعض چیزی به بعض آن چسبیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دست در گردن کسی انداختن، سطبرگوشت گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بعض چیزی به بعض آن چسبیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)