جدول جو
جدول جو

معنی علمی - جستجوی لغت در جدول جو

علمی
(عِ)
منسوب به علم. (ناظم الاطباء). رجوع به علم شود، مقابل عملی
لغت نامه دهخدا
علمی
دانشیک منسوب به علم دانشی: کار علمی
تصویری از علمی
تصویر علمی
فرهنگ لغت هوشیار
علمی
دانشوارانه
تصویری از علمی
تصویر علمی
فرهنگ واژه فارسی سره
علمی
علميٌّ
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به عربی
علمی
Scholastic, Scientific
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
علمی
scolaire, scientifique
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
علمی
शैक्षिक , वैज्ञानिक
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به هندی
علمی
учебный , научный
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به روسی
علمی
schulisch, wissenschaftlich
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به آلمانی
علمی
науковий
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
علمی
akademicki, naukowy
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به لهستانی
علمی
acadêmico, científico
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
علمی
académico, científico
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
علمی
accademico, scientifico
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
علمی
دانشمندانه، علمی
دیکشنری اردو به فارسی
علمی
ilmiah
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
علمی
علمی , سائنسی
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به اردو
علمی
একাডেমিক , বৈজ্ঞানিক
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به بنگالی
علمی
เชิงวิชาการ , ทางวิทยาศาสตร์
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به تایلندی
علمی
ya kielimu, kisayansi
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
علمی
akademik, bilimsel
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
علمی
academisch, wetenschappelijk
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به هلندی
علمی
学术的 , 科学的
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به چینی
علمی
אקדמי , מדעי
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به عبری
علمی
학문적인 , 과학적인
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به کره ای
علمی
学問的な , 科学的な
تصویری از علمی
تصویر علمی
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان چارکی بخش لنگۀ شهرستان لار، واقع در 99هزارگزی شمال باختری لنگه و دامنۀ شمالی کوه حمر. گرمسیر، مرطوب و مالاریائی و دارای 117 تن سکنه. آب آن از چاه و باران. محصول آنجا غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
عبدالغفار بن محمد بن عبدالواحد قومسانی مکنی به ابوسعد. فقیهی بود بموصل واحادیثی از او روایت شده است. (از معجم البلدان)
وزیر سلطان محمد بن ملکشاه ومعروف به اعلمی درگزینی بوده. (از معجم البلدان) ، دور اندیشیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
منسوب به اعلم که ناحیه ای بوده بین همدان و زنجان. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
قرب علمیص، منزل سخت که مانده کند مسافر را. (منتهی الارب). سخت و مانده کننده. (از اقرب الموارد). و آن را عملیص نیز گویند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ دا)
العلمین، جایی است در شمال افریقا در ساحل غربی اسکندریه. و در سال 1942 میلادی (جنگ جهانی دوم) ، ژنرال ’مونتگمری’ بریتانیایی، لشکر ژنرال ’رومل’ آلمانی را درین منطقه شکست داد. (از المنجد، اعلام)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ مَ)
تثنیۀ علم در حالت نصب و جر
لغت نامه دهخدا
(عِ می یَ)
منسوب به علم. (ناظم الاطباء). علمی.
- حوزۀ علمیه، آنجا که به آموختن علوم مختص است. محل اجتماع علما و طالب علمان، مانند حوزۀ علمیۀقم یا نجف یا خراسان..
لغت نامه دهخدا
در تازی نیامده آموزندگی آتونی شغل و عمل معلم تعلیم: وقت است کز برای هلاک مخالفان افلاک را کنی بسیاست معلمی (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علمیه
تصویر علمیه
مونث علمی دانشیک مونث علمی: امور علمیه
فرهنگ لغت هوشیار