جدول جو
جدول جو

معنی علفزه - جستجوی لغت در جدول جو

علفزه
گیاهی دارویی که برای رفع دل درد و شکم درد مورد استفاده قرار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنچه از خوراک و لوازم دیگر که در قدیم پادشاهان برای پذیرایی سفرا و ملازمان و دواب آنان می دادند
فرهنگ فارسی عمید
(خَ خَ لَ)
مخلوط کردن و آمیختن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ)
درشتی کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، مجبور کردن و واداشتن. (از اقرب الموارد) ، پیچاندن کسی را در کشتی با وجود عاجز بودن از او. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
شهری است قدیمی در نزدیکی رقۀ شامیه بر ساحل فرات، که اکنون ویرانه ای است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عُلْ لَ فَ)
یک دانه از میوۀ علّف که میوۀ طلح است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ فَ / فِ)
آنچه پادشاهان برای پذیرائی سفرا و لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند. (حاشیۀ چهارمقالۀ عروضی ص 19 از ذیل قوامیس عرب از دزی) : خوارزمشاه خواجه حسین میکال را بجای نیک فرودآورد و علفۀ شگرف فرمود. (چهارمقاله ص 119)
لغت نامه دهخدا
چرامین خورش ستور، چراباژ گونه ای باژ در زمان تیموریان و صفویان آنچه که ستور آن را بخورد گیاه (سبز)، آنچه پادشاهان برای پذیرایی سفر او لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند، مالیاتی که برای تهیه خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و صفویان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علفه
تصویر علفه
((عَ لَ فَ یا فِ))
آن چه که ستور آن را بخورد، گیاه، آن چه پادشاهان برای پذیرایی سفرا و لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند، مالیاتی که برای تهیه خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و صفوی
فرهنگ فارسی معین