جدول جو
جدول جو

معنی علطوس - جستجوی لغت در جدول جو

علطوس
(عِ طَ)
مرد بلندبالا. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، ماده شتربرگزیدۀ هوشیار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنچه بدان عطسه دهند، (منتهی الارب) (آنندراج)، جانوری است که بدان فال بد گیرند، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فِ طَ)
سر نرۀ سطبر درشت، یا سر نرۀ پهنا. (منتهی الارب). فلطاس. رجوع به فلطاس شود
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ / عَسْ سَ)
درختی است مانند درخت خیزران که در جزیره میروید. (منتهی الارب). نوعی درخت است شبیه به خیزران. (مخزن الادویه). درختی است چون خیزران، و گویند خود خیزران است، و گویند درختی است در الجزیره که شاخه های نرم دارد. (از اقرب الموارد) ، مهتر ترسایان در لغت رومیان. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عِ طَ)
زن زیبا و نیکو. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ طَ)
مگس ریزه. (از منتهی الارب). مگس که صوت خفی دارد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
عطسه کننده، اللجم العطوس، مرگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دارویی باشد که عطسه آرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). داروهایی که در بینی دمند تا انسان را به عطسه وادارد. (از بحر الجواهر). دوائی که در بینی دمند تا عطسه آورد. (مخزن الادویه). انفیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ج، عطوسات. رجوع به عطوسی شود
لغت نامه دهخدا
(عِلْ لَ)
قولنج و درد شکم. (ناظم الاطباء). علّوز. علّوص
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
از قلعه های بختیهالاکراد است از ناحیۀ ارزن. (از معجم البلدان). قلعه ایست اکراد را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
چیزی از طعام. (آنندراج). چیزی از آنچه خورده میشود: ما علسنا علوساً، نچشیدیم چیزی. (از اقرب الموارد). نوعی از طعام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عاطوس
تصویر عاطوس
یونانی تازی گشته ماهی شنوسه آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسطوس
تصویر عسطوس
خیزران هم آوای میزبان نای هندی
فرهنگ لغت هوشیار