جدول جو
جدول جو

معنی علشط - جستجوی لغت در جدول جو

علشط
(عَ لَشْ شَ)
بدخو. و در صحت این کلمه شک است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عِلْ یَ)
نام درختی است (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(عَ شَ / عَ نَشْ شَ)
مرد درازبالا. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). طویل. (از اقرب الموارد) : امراءه عنشط، زن درازبالا و طویل. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، بدخوی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، عناشطه (اقرب الموارد) ، عناشط. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عُ بِ)
عریض و پهن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ زَ فَ)
سخت کشیدن. (از منتهی الارب). کشیدن چیزی را در حال جدا کردن آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُلَ)
بی مهار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ علطه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ لُ)
بی مهار، بی گردن بند، بی نشان و داغ، خر کوتاه، ماده شتر درازبالا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج، أعلاط، جمع واژۀ علاط. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
سبکی. (ناظم الاطباء) ، آزمندی و حرص. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علاط
تصویر علاط
برگردن، دشمنی، کبوتر، پرستو، رسن گردن شتر
فرهنگ لغت هوشیار
پرش ساختگی (پرش خال) پرش چسبان، بد یاد کنی به بدی یاد کردن، به تیر زدن
فرهنگ لغت هوشیار