موی بافته و تاب داده. (از منتهی الارب). ’ضفیره’ و گیسوی بافته، و گویند مویی است که آن را بتابند و قسمتهای انتهایی آن را در بن مویها فروکنند. (از اقرب الموارد). ج، عقص. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) و عقاص. (اقرب الموارد)
موی بافته و تاب داده. (از منتهی الارب). ’ضفیره’ و گیسوی بافته، و گویند مویی است که آن را بتابند و قسمتهای انتهایی آن را در بن مویها فروکنند. (از اقرب الموارد). ج، عِقَص. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) و عِقاص. (اقرب الموارد)
آنکه او را آب زند، پس بگرداند آسیا را. (منتهی الارب) (آنندراج). هر آنچه آب بر آن خورد و بگرداند آسیا را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنچه مابین دو خطکشت است. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه مابین دو خطکشت واقع باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
آنکه او را آب زند، پس بگرداند آسیا را. (منتهی الارب) (آنندراج). هر آنچه آب بر آن خورد و بگرداند آسیا را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنچه مابین دو خطکشت است. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه مابین دو خطکشت واقع باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
درشتی کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، مجبور کردن و واداشتن. (از اقرب الموارد) ، پیچاندن کسی را در کشتی با وجود عاجز بودن از او. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
درشتی کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، مجبور کردن و واداشتن. (از اقرب الموارد) ، پیچاندن کسی را در کشتی با وجود عاجز بودن از او. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
موی بافته و تاب داده. (از منتهی الارب). دسته ای از موی که زن از گیسوی خود برگیرد و آن را تاب دهد سپس گره زند، تا تاب و چین آن باقی بماند آنگاه آن را رها سازد، وگویند انارمانندی است که زن از موی خود برگیرد و هردسته ای از آن را عقیصه گویند. (از اقرب الموارد). لاغ. ج، عقاص و عقائص. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
موی بافته و تاب داده. (از منتهی الارب). دسته ای از موی که زن از گیسوی خود برگیرد و آن را تاب دهد سپس گره زند، تا تاب و چین آن باقی بماند آنگاه آن را رها سازد، وگویند انارمانندی است که زن از موی خود برگیرد و هردسته ای از آن را عقیصه گویند. (از اقرب الموارد). لاغ. ج، عِقاص و عَقائص. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
هر دو دست را زیر هر دو پای بستن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، نوعی از جماع که گرد کند هر دو طرف زن را چندان که دست و پایش با هم بسته شود. (منتهی الارب)
هر دو دست را زیر هر دو پای بستن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، نوعی از جماع که گرد کند هر دو طرف زن را چندان که دست و پایش با هم بسته شود. (منتهی الارب)