شناختن و دانستن بعد از نادانی. (از منتهی الارب) ، درک کردن به یکی از حواس خمسه، اقرار کردن به گناه، پاداش دادن کسی را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عرفان. معرفه. عرفه. رجوع به عرفان شود
شناختن و دانستن بعد از نادانی. (از منتهی الارب) ، درک کردن به یکی از حواس خمسه، اقرار کردن به گناه، پاداش دادن کسی را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عِرفان. معرفه. عرفه. رجوع به عِرفان شود
معلی بن عرفان. تبع تابعی است. (منتهی الارب). از نظر تاریخی، تابعی کسی است که واسطه میان صحابی و نسل های بعد از اسلام است. این افراد نقش واسطه ای در نقل و انتقال معارف اسلامی دارند. تابعی بودن، یکی از درجات افتخار در علم رجال است و به فرد اعتبار خاصی می بخشد. احادیثی که از طریق تابعین نقل شده اند، بخش بزرگی از سنت اسلامی را تشکیل می دهند. نام زنی سرودگوی که در این فن ید طولی داشت. (منتهی الارب). یکی از مغنیه ها و آوازه خوانهای عصر عباسی، و معاصر عریب المأمونیه بوده است. (از اعلام النساء از الاغانی) نام صاحب آن راعی و چوپان که در حق صاحب خود چنین گفته است: کفانی عرفان لکری و کفیته کلوء النجوم و النعاس معانقه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
معلی بن عرفان. تبع تابعی است. (منتهی الارب). از نظر تاریخی، تابعی کسی است که واسطه میان صحابی و نسل های بعد از اسلام است. این افراد نقش واسطه ای در نقل و انتقال معارف اسلامی دارند. تابعی بودن، یکی از درجات افتخار در علم رجال است و به فرد اعتبار خاصی می بخشد. احادیثی که از طریق تابعین نقل شده اند، بخش بزرگی از سنت اسلامی را تشکیل می دهند. نام زنی سرودگوی که در این فن ید طولی داشت. (منتهی الارب). یکی از مغنیه ها و آوازه خوانهای عصر عباسی، و معاصر عریب المأمونیه بوده است. (از اعلام النساء از الاغانی) نام صاحب آن راعی و چوپان که در حق صاحب خود چنین گفته است: کفانی عرفان لکری و کفیته کلوء النجوم و النعاس معانقه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
جندب کلان و بزرگ مانند ملخ. و آن جز در گیاه ’رمث’ و ’عنظوان’ یافت نشود. ویا کرمکی است که در رمل و شنهای ’عالج’ یا ’دهناء’ موجود میباشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
جندب کلان و بزرگ مانند ملخ. و آن جز در گیاه ’رمث’ و ’عنظوان’ یافت نشود. ویا کرمکی است که در رمل و شنهای ’عالج’ یا ’دهناء’ موجود میباشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
پایان کار. (منتهی الارب). عاقبت و سرانجام. (از اقرب الموارد) ، آخر هر چیز: جاء فی عقبان الشهر، او وقتی آمد که همه ماه گذشته بود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ عقاب. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به عقاب شود
پایان کار. (منتهی الارب). عاقبت و سرانجام. (از اقرب الموارد) ، آخر هر چیز: جاء فی عقبان الشهر، او وقتی آمد که همه ماه گذشته بود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جَمعِ واژۀ عُقاب. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به عقاب شود
جمع واژۀ عقاب. (اقرب الموارد). ج ، عقبان که آن جمع عقاب باشد. (از منتهی الارب). رجوع به عقاب شود، جمع واژۀ عقاب که به معنی شکنجه و عذاب است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
جَمعِ واژۀ عُقاب. (اقرب الموارد). ج ِ، عُقبان که آن جمع عُقاب باشد. (از منتهی الارب). رجوع به عُقاب شود، جَمعِ واژۀ عِقاب که به معنی شکنجه و عذاب است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
منسوب به عقفان و آن جایگاهی است در حجاز. حزیمه بن سحوۀ عقفانی محدث، از بنی سامه بن لؤی بدین نسبت شهرت دارد. و نیز آن را منسوب به عقفان بن سویدبن خالد بن اسامه بن عنبر که بطنی از یربوع هستند و در کوفه فرود آمدند، دانسته اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
منسوب به عقفان و آن جایگاهی است در حجاز. حزیمه بن سحوۀ عقفانی محدث، از بنی سامه بن لؤی بدین نسبت شهرت دارد. و نیز آن را منسوب به عقفان بن سویدبن خالد بن اسامه بن عنبر که بطنی از یربوع هستند و در کوفه فرود آمدند، دانسته اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
ابن مسلم بن عبدالله صفار، مکنی به ابوعثمان. از حافظان حدیث و مورد اعتماد بود. وی از اهالی بصره بود به سال 134 هجری قمریمتولد شد و ساکن بغداد گشت. هنگامی که مأمون خلیفۀعباسی قول به خلق قرآن را اظهار داشت، گفت تا از عفان نیز در این مورد سؤال شود و اگر آن را نپذیرد مقرری او را که پانصد درهم در ماه بود قطع کنند. عفان چون این بشنید در جواب گفت ’و فی السماء رزقکم و ما توعدون’ و از پذیرفتن عقیدۀ مأمون خودداری کرد و گویند وی نخستین کسی است که در این راه صدمه دید. او را از مشایخ اسلام و ائمۀاعلام به حساب آورده اند و وی به سال 220 هجری قمری در بغداد درگذشت. (از الاعلام زرکلی به نقل از تهذیب التهذیب ج 7 ص 230 و میزان الاعتدال ج 2 ص 202 و تاریخ بغداد ج 12 ص 269). رجوع به صفوه الصفوه ج 4 ص 3 شود ابن ابی العاص. نام پدر عثمان خلیفۀ سوم است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
ابن مسلم بن عبدالله صفار، مکنی به ابوعثمان. از حافظان حدیث و مورد اعتماد بود. وی از اهالی بصره بود به سال 134 هجری قمریمتولد شد و ساکن بغداد گشت. هنگامی که مأمون خلیفۀعباسی قول به خلق قرآن را اظهار داشت، گفت تا از عفان نیز در این مورد سؤال شود و اگر آن را نپذیرد مقرری او را که پانصد درهم در ماه بود قطع کنند. عفان چون این بشنید در جواب گفت ’و فی السماء رزقکم و ما توعدون’ و از پذیرفتن عقیدۀ مأمون خودداری کرد و گویند وی نخستین کسی است که در این راه صدمه دید. او را از مشایخ اسلام و ائمۀاعلام به حساب آورده اند و وی به سال 220 هجری قمری در بغداد درگذشت. (از الاعلام زرکلی به نقل از تهذیب التهذیب ج 7 ص 230 و میزان الاعتدال ج 2 ص 202 و تاریخ بغداد ج 12 ص 269). رجوع به صفوه الصفوه ج 4 ص 3 شود ابن ابی العاص. نام پدر عثمان خلیفۀ سوم است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)