جدول جو
جدول جو

معنی عفونی - جستجوی لغت در جدول جو

عفونی
دارای چرک و عفونت
تصویری از عفونی
تصویر عفونی
فرهنگ فارسی عمید
عفونی
(عُ)
منسوب به عفونه و عفونت. دارای عفونت: قانون علاج تبهای عفونی... بکار باید داشت. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به عفونت و عفونه و تب عفونی شود.
- ضدعفونی، آنکه عفونتش زایل شده است. (فرهنگ فارسی معین).
- ضدعفونی شده، در اصطلاح پزشکی، پاک شده از پلیدی و ناپاکی و میکرب. (فرهنگ فارسی معین).
- ضدعفونی کردن، در اصطلاح پزشکی، از ناپاکی و عفونت زدودن. محل یا موضعی را که قبلاً آلودگی داشته و یا مشکوک به ناپاکی بوده است از میکرب و مواد آلوده کننده پاک کردن. گندزدایی. پلشت بری. (فرهنگ فارسی معین).
- ضدعفونی کننده، در اصطلاح پزشکی، موادی که برای ضد عفونی کردن بکار روند. وسایل و داروها و اجسام و عناصری که آلودگیها را پاک کنند و میکربها را از بین ببرند. گندزدا. پلشت بر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
عفونی
پلشت چرکن گنده منسوب به عفونت مقابل ضد عفونی
تصویری از عفونی
تصویر عفونی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

رشد و تکثیر میکروب در بافت های بدن که با علائمی مانند تب همراه است، تعفن، گندیدگی، بدبویی
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
نصر بن محمد رفونی، مکنی به ابواللیث، از محمد بن بحیر بن خازم البحیری پدر عمر روایت دارد و ابوالحسن محمد بن عبدالله بن محمد بن جعفر کاغذی سمرقندی از او روایت کرده است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
منسوب است به رفون و آن دهی است از دههای سمرقند. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
محمد بن احمد بن علی بن یحیی بن علی بن محمد بن قاسم بن حمود حسنی تلمسانی مالکی، مکنی به ابوعبداﷲ. فقیه و متکلم و اصولی بود که در تلمسان متولد شد و همراه سلطان ابوعنان به فاس رفت. سپس به تلمسان بازگشت و در مدرسه ای در آنجا به تدریس پرداخت. تولد او در سال 710 و وفاتش در 771 هجری قمریبوده است. و ’علونی’ نسبت به قریه ای است از قرای تلمسان. او راست: 1- شرح جمل خونجی. 2- کتابی در قضا وقدر. 3- المفتاح فی اصول الفقه. (از معجم المؤلفین ج 8 ص 301 از البستان و نیل الابتهاج و اعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عُ نَ)
عفونه. بدبوئی. گنده بوئی. تعفن. گندیدگی. (ناظم الاطباء). بدبوئی و گنده شدن چیزی. (غیاث اللغات). پارسی عفونت پوسیدن است یعنی رطوبتی تباه شده و از حال خویش بگردیده. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بویناکی. دفر. تعفن. نتن. گندگی. گندائی: و لشکرهای ما به عفونت این هوا مستأذی شوند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 114) ، در اصطلاح پزشکی، گندیدگی و آلودگی و چرکینی زخمها و ورمها و دیگر ضایعات اندامهای داخلی و یا خارجی بدن، و آن بر اثر تهاجم و غلبۀ میکربهای مختلف در انساج مختلف حاصل می شود. (فرهنگ فارسی معین).
- رفع عفونت کردن، ضدعفونی کردن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
علی بن مقرب بن منصور ربعی عیونی احسائی. شاعر اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری. رجوع به علی ربعی (ابن مقرب...) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
بدبوئی، گندیدگی، تعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
((عَ فْ وْ))
فاسد شدن، بد طعم و بو شدن، بدبویی، گندیدگی
فرهنگ فارسی معین
بدبویی، بوی بد، تعفن، چرک، فساد، گندیدگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
عدوى
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
Infection
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
infection
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
infección
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
инфекция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
Infektion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
інфекція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
infekcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
عفونت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
عفونت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
সংক্রমণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
maambukizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
การติดเชื้อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
enfeksiyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
感染
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
感染
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
זִיהוּם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
감염
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
infecção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
संक्रमण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
infectie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
infezione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عفونت
تصویر عفونت
infeksi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی