جدول جو
جدول جو

معنی عفنشه - جستجوی لغت در جدول جو

عفنشه
(خَ خَ طَ)
بسیار و انبوه گردیدن ریش، عفنشت لحیته. (از منتهی الارب). (از اقرب الموارد). عنفشه. رجوع به عنفشه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ)
دراز و انبوه گشتن ریش. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ فَ شَ)
مرد گرانجان ثقیل. (منتهی الارب). مرد تخمه زدۀ سنگین. (ناظم الاطباء). به معنی عفشل است. (از اقرب الموارد). رجوع به عفشل شود
لغت نامه دهخدا
(عُ شَ)
مردم بی خیر. (منتهی الارب). آنکه در او خیری نباشد از بین مردم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ فِ نَ)
تأنیث عفن. گنده. گندیده: قروح عفنه. رجوع به عفن شود
لغت نامه دهخدا
(عَ فَنْ نَ)
پیر بزرگ سال، انه لعفنش اللحیه، او سطبر و بسیارموی ریش است. عفانش. و رجوع به عفانش شود، عفنش العینین، سطبر ابرو. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عفاشه
تصویر عفاشه
اپسود بی سود: مرد
فرهنگ لغت هوشیار