جدول جو
جدول جو

معنی عفنجش - جستجوی لغت در جدول جو

عفنجش(عَ فَ جَ)
مرد درشت و بدخوی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ فَ جَ)
ثقیل گرانجان و بدخوی که صحبت وی را ناخوش دارند و مرد بسیار هرزه گوی و فضول. (از منتهی الارب). ثقیل و بسیار فضول در سخن و در هر چیزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ فَ جَ)
گول سطبر. (منتهی الارب). شخص نادان بدخوی که برای کاری براه نمی آید. و گویند شخص نادان و احمق. و گویند شخص تنومند احمق. (از اقرب الموارد) ، ناقۀ شتاب رو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ناقۀ مسن. (از اقرب الموارد). عثنجج. رجوع به عثنجج شود
لغت نامه دهخدا
(عُ جُ)
پیر فانی یا ترنجیده پوست. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). پیر فانی و یا کسی که پوست وی جمع و منقبض شده باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ جَ / فُ جُ)
فراخ، هرچه باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ فَنْ نَ)
پیر بزرگ سال، انه لعفنش اللحیه، او سطبر و بسیارموی ریش است. عفانش. و رجوع به عفانش شود، عفنش العینین، سطبر ابرو. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا