جدول جو
جدول جو

معنی عفقسه - جستجوی لغت در جدول جو

عفقسه
(خَ بَ)
بد کردن خلق کسی را پس از آنکه نیکو بوده است. (از اقرب الموارد). تباه ساختن و بد کردن. (ناظم الاطباء) : ما عفقسه ، چه بدخلق است او بعد آنکه نیکوخوی بود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَفْ / خَ فَ)
بدخوی کردن سپس نیک خویی، گویند ما عقفسه، یعنی کدام چیز است که بد کرد او را سپس نیک خوئی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ ضَ)
بر زمین افکندن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چیره شدن بر کسی. (از منتهی الارب). غالب شدن. (از اقرب الموارد) ، دریدن شیر کسی را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ)
غیبت. (منتهی الارب). اسم المره است مصدر عفق را. غیبت. (از اقرب الموارد) ، بازیی است که در آن خاک گرد آورند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا