جدول جو
جدول جو

معنی عفطله - جستجوی لغت در جدول جو

عفطله
(خَضْوْ)
آمیختن چیزی را به چیزی و خلط کردن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رُ)
ربودن. (منتهی الارب). اختطاف: قفطله من بین یدی، اختطفه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
آمیختن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
چیزی شبیه به گوشت زائد که از فرج زن و شتر ماده برآید، وفتق رحم. (ناظم الاطباء). رجوع به عفل و عفله شود
لغت نامه دهخدا
(عَ فَ لَ)
فنج ماده و آن چیزی است که از شرم زن و شترماده برآید، مانند ادره که در خایۀ مردان باشد. (از منتهی الارب). عفل. رجوع به عفل شود
لغت نامه دهخدا
(عَ طَ)
اسم المره است از مصدر عفط. یک مرتبه عفط در همه معانی. (ناظم الاطباء). رجوع به عفط شود، نثیر و آب بینی میش. (از اقرب الموارد). عفط. رجوع به عفط شود
لغت نامه دهخدا
(عُ لَ)
بیکاری، اسم است تعطل را. (منتهی الارب). بیکاری. (دهار). باقی ماندن بدون عمل و کار. (از اقرب الموارد). عطلت. رجوع به عطلت شود، بی پیرایگی زن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ طِ لَ)
شتر نیکواندام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شترمادۀ گزیده. (منتهی الارب). ناقۀ صفی ّ و برگزیده. (از اقرب الموارد) ، گوسپند بسیارشیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دلو دوال بریدۀ گوشه شکسته. (منتهی الارب). دلوی که ’وذم’ و تسمۀ آن بریده باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عطلت در فارسی بیکار گی فرغیش، آسوده روز (روز تعطیل)، بیکاری بیکار ماندن، بی پیرایگی: در زن
فرهنگ لغت هوشیار