بد کردن خلق کسی را پس از آنکه نیکو بوده است. (از اقرب الموارد). تباه ساختن و بد کردن. (ناظم الاطباء) : ما عفقسه ، چه بدخلق است او بعد آنکه نیکوخوی بود. (منتهی الارب)
بد کردن خلق کسی را پس از آنکه نیکو بوده است. (از اقرب الموارد). تباه ساختن و بد کردن. (ناظم الاطباء) : ما عَفقَسه ُ، چه بدخلق است او بعد آنکه نیکوخوی بود. (منتهی الارب)
باد که در پشت نشیند. (منتهی الارب). باد کوژی، چه آن پشت را فرومیکوبد و بعضی به کسر حکایت کرده اند. (اقرب الموارد) ، ریشی است که در گردن برآید. (منتهی الارب). خنازیر. (یادداشت به خط مؤلف). ریشی یا قرحه ای که بر گردن برآید و آن را فروکوبد. (اقرب الموارد)
باد که در پشت نشیند. (منتهی الارب). باد کوژی، چه آن پشت را فرومیکوبد و بعضی به کسر حکایت کرده اند. (اقرب الموارد) ، ریشی است که در گردن برآید. (منتهی الارب). خنازیر. (یادداشت به خط مؤلف). ریشی یا قرحه ای که بر گردن برآید و آن را فروکوبد. (اقرب الموارد)
اخلاط مردم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، عفره البرد و الحر، سختی و اول گرما و سرما، و آن لغتی است در افره، و آن را به فتح اول نیز خوانده اند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
اخلاط مردم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، عفره البرد و الحر، سختی و اول گرما و سرما، و آن لغتی است در افره، و آن را به فتح اول نیز خوانده اند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
سرخی پشت آهو مایل به سپیدی. (منتهی الارب). رنگ اعفر. (از اقرب الموارد). رجوع به اعفر شود، عفره البرد، اول سرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، موی قفای شیر و خروس. (منتهی الارب). موی پشت و قفا در شیر و خروس و غیره، که هنگام ستیزه آنها را بر یافوخ و میان سر خود می آورند. (از اقرب الموارد) ، سپیدی غیرخالص. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ثرید سپید شده. (از اقرب الموارد)
سرخی پشت آهو مایل به سپیدی. (منتهی الارب). رنگ اعفر. (از اقرب الموارد). رجوع به اعفر شود، عفره البرد، اول سرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، موی قفای شیر و خروس. (منتهی الارب). موی پشت و قفا در شیر و خروس و غیره، که هنگام ستیزه آنها را بر یافوخ و میان سر خود می آورند. (از اقرب الموارد) ، سپیدی غیرخالص. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ثرید سپید شده. (از اقرب الموارد)