جدول جو
جدول جو

معنی عفرسه - جستجوی لغت در جدول جو

عفرسه
(خَ ضَ)
بر زمین افکندن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چیره شدن بر کسی. (از منتهی الارب). غالب شدن. (از اقرب الموارد) ، دریدن شیر کسی را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ریاح ال...، نام بیماریی است. فی الحدبه و ریاح الافرسه. و علاج الحدبه و ریاح الافرسه. (کتاب سوم قانون ابوعلی ص 314). و رجوع به حدبه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ)
بد کردن خلق کسی را پس از آنکه نیکو بوده است. (از اقرب الموارد). تباه ساختن و بد کردن. (ناظم الاطباء) : ما عفقسه ، چه بدخلق است او بعد آنکه نیکوخوی بود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عِ رِ سَ)
یکی عضرس. (از اقرب الموارد). رجوع به عضرس شود
لغت نامه دهخدا
(فُ سَ)
فرصت و با صاد معروف تر است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ سَ)
باد که در پشت نشیند. (منتهی الارب). باد کوژی، چه آن پشت را فرومیکوبد و بعضی به کسر حکایت کرده اند. (اقرب الموارد) ، ریشی است که در گردن برآید. (منتهی الارب). خنازیر. (یادداشت به خط مؤلف). ریشی یا قرحه ای که بر گردن برآید و آن را فروکوبد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ فُرْ رَ)
اخلاط مردم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، عفره البرد و الحر، سختی و اول گرما و سرما، و آن لغتی است در افره، و آن را به فتح اول نیز خوانده اند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُ رَ)
سرخی پشت آهو مایل به سپیدی. (منتهی الارب). رنگ اعفر. (از اقرب الموارد). رجوع به اعفر شود، عفره البرد، اول سرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، موی قفای شیر و خروس. (منتهی الارب). موی پشت و قفا در شیر و خروس و غیره، که هنگام ستیزه آنها را بر یافوخ و میان سر خود می آورند. (از اقرب الموارد) ، سپیدی غیرخالص. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ثرید سپید شده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
سپیدی غیرخالص. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عِ رِ)
شیر بیشۀ قوی و توانا. (منتهی الارب). اسد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عترسه
تصویر عترسه
به زور گرفتن، فشارآوردن سخت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفریه
تصویر عفریه
نیرو مند و زیرک، پلید و بد مرد
فرهنگ لغت هوشیار
پلید گربز: زن گروه مردم پر گردن در خروس، موی میانسر در آدمی، یال شیر، سپید سرخ نشان
فرهنگ لغت هوشیار