آبی است از آن بنی کعب. و گویند جایگاهی است که در آنجا جنگی بین بنی شیبان و بنی یربوع رخ داد. و برخی آن را نام جنگی بین بکر بن وئل وبنی تمیم دانند در عهد جاهلیت. (از معجم البلدان)
آبی است از آن بنی کعب. و گویند جایگاهی است که در آنجا جنگی بین بنی شیبان و بنی یربوع رخ داد. و برخی آن را نام جنگی بین بکر بن وئل وبنی تمیم دانند در عهد جاهلیت. (از معجم البلدان)
دابه ای است مانند کربسه، و کربسه. (منتهی الارب). حیوانی است مانند سام ابرص، گویند نر او را دو ذکر است و مادۀ او را دو فرج. (الفاظ الادویه). حیوانی است که با کرفش مشابهت دارد و از کرفش مقداری بزرگتر باشد، و هم چون عظاست. (از تذکرۀ ضریر انطاکی). کرباسه. (السامی). سلامندرا. (تحفۀ حکیم مؤمن). سالامندرا. (مخزن الادویه). دویبه ای است نرم و تابان که بسیار دونده و جست وخیز کننده است و شباهت به سام ابرص دارد و آن را شحمه الارض و شحمه الرمل نیز نامند. آن را انواع بسیاری است که همگی را خالها و نقطه های سیاه باشد. و از طبیعت آن حرکت بسیار سریع و توقف ناگهانی است. (از اقرب الموارد). ج، عظایا و عظایات. (اقرب الموارد). عظاءه. رجوع به عظاءه شود
دابه ای است مانند کربسه، و کربسه. (منتهی الارب). حیوانی است مانند سام ابرص، گویند نر او را دو ذکر است و مادۀ او را دو فرج. (الفاظ الادویه). حیوانی است که با کرفش مشابهت دارد و از کرفش مقداری بزرگتر باشد، و هم چون عظاست. (از تذکرۀ ضریر انطاکی). کرباسه. (السامی). سلامندرا. (تحفۀ حکیم مؤمن). سالامندرا. (مخزن الادویه). دویبه ای است نرم و تابان که بسیار دونده و جست وخیز کننده است و شباهت به سام ابرص دارد و آن را شحمه الارض و شحمه الرمل نیز نامند. آن را انواع بسیاری است که همگی را خالها و نقطه های سیاه باشد. و از طبیعت آن حرکت بسیار سریع و توقف ناگهانی است. (از اقرب الموارد). ج، عَظایا و عَظایات. (اقرب الموارد). عظاءه. رجوع به عظاءه شود
بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب). جامه ای است چون وساده و بالش که زنان بوسیلۀ آن ’عجیز’ خود را بزرگ نشان می دهند. (از اقرب الموارد). عظمه. و رجوع به عظمه شود، جمع واژۀ عظم، و هاء آن برای تأنیث جمع است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عظم شود
بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب). جامه ای است چون وساده و بالش که زنان بوسیلۀ آن ’عجیز’ خود را بزرگ نشان می دهند. (از اقرب الموارد). عُظمه. و رجوع به عظمه شود، جَمعِ واژۀ عَظم، و هاء آن برای تأنیث جمع است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عظم شود
جمع واژۀ عظاءه. (اقرب الموارد). جانورکی است چون چلپاسه، بزرگتر از وزغه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سلامندرا. (مخزن الادویه). سالامندرا. رجوع به عظاءه شود، جمع واژۀ عظایه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عظایه شود
جَمعِ واژۀ عظاءه. (اقرب الموارد). جانورکی است چون چلپاسه، بزرگتر از وزغه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سلامندرا. (مخزن الادویه). سالامندرا. رجوع به عظاءه شود، جَمعِ واژۀ عَظایه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عظایه شود