جدول جو
جدول جو

معنی عظاءه - جستجوی لغت در جدول جو

عظاءه
(عَ / عِ ءَ)
به معنی عظایه است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دابه ای است مانند کربسه. (آنندراج). ج، عظاء. عظا. (اقرب الموارد). رجوع به عظایه شود
لغت نامه دهخدا
عظاءه
(عَ)
آبی است از آن بنی کعب. و گویند جایگاهی است که در آنجا جنگی بین بنی شیبان و بنی یربوع رخ داد. و برخی آن را نام جنگی بین بکر بن وئل وبنی تمیم دانند در عهد جاهلیت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ ءَ)
نوعی از گلیم. ج، عباآت. (منتهی الارب). عباء. (اقرب الموارد). و رجوع به عباآت و عباء شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ءَ)
عطاء. بخشش. عطاوه. رجوع به عطاء شود
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ یَ)
دابه ای است مانند کربسه، و کربسه. (منتهی الارب). حیوانی است مانند سام ابرص، گویند نر او را دو ذکر است و مادۀ او را دو فرج. (الفاظ الادویه). حیوانی است که با کرفش مشابهت دارد و از کرفش مقداری بزرگتر باشد، و هم چون عظاست. (از تذکرۀ ضریر انطاکی). کرباسه. (السامی). سلامندرا. (تحفۀ حکیم مؤمن). سالامندرا. (مخزن الادویه). دویبه ای است نرم و تابان که بسیار دونده و جست وخیز کننده است و شباهت به سام ابرص دارد و آن را شحمه الارض و شحمه الرمل نیز نامند. آن را انواع بسیاری است که همگی را خالها و نقطه های سیاه باشد. و از طبیعت آن حرکت بسیار سریع و توقف ناگهانی است. (از اقرب الموارد). ج، عظایا و عظایات. (اقرب الموارد). عظاءه. رجوع به عظاءه شود
لغت نامه دهخدا
(عِمَ)
بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب). جامه ای است چون وساده و بالش که زنان بوسیلۀ آن ’عجیز’ خود را بزرگ نشان می دهند. (از اقرب الموارد). عظمه. و رجوع به عظمه شود، جمع واژۀ عظم، و هاء آن برای تأنیث جمع است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عظم شود
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ)
بزرگ و کلان، مؤنث عظام. (از اقرب الموارد). رجوع به عظام شود
لغت نامه دهخدا
(خُ نَ)
بزرگ و کلان شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عظم. رجوع به عظم شود
لغت نامه دهخدا
(عِ رَ)
پری و امتلاء از شراب. (منتهی الارب). امتلاء، و آن اسم است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
جمع واژۀ عظاه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عظایه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عظاءه. (اقرب الموارد). جانورکی است چون چلپاسه، بزرگتر از وزغه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سلامندرا. (مخزن الادویه). سالامندرا. رجوع به عظاءه شود، جمع واژۀ عظایه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عظایه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عظائه
تصویر عظائه
مارمولک سوسمار نام یکی از چهرگان سپهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عظایه
تصویر عظایه
مارمولک چلپاسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عظامه
تصویر عظامه
بالشچه بر سرینه زنان بر سرین نهند تا بزرگ نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عظاره
تصویر عظاره
میزدگی پر نوشی
فرهنگ لغت هوشیار