- عطوف
- مهربان، مشفق، نیکوکار
معنی عطوف - جستجوی لغت در جدول جو
- عطوف
- میل کردن به سوی چیزی، مهربانی کردن
- عطوف
- مهربانی، عاطف، مشفق، مهربان
- عطوف ((عَ))
- مهربان، مشفق
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مهربانی
محبت، مهربانی، دوستی
زن مهربان
مهربانی، مهر، رحمت، بستگی، تعلق
مورد نظر و توجه واقع شده
در دستور زبان کلمه ای که به کلمۀ ماقبل خود عطف شود
پیچانده شده، خمیده، مایل گشته
در دستور زبان کلمه ای که به کلمۀ ماقبل خود عطف شود
پیچانده شده، خمیده، مایل گشته
پیچانیده شده، دو تا شده، کلمه ای که به کلمه ما قبل خود عطف شود
گردنگشت گردگری چرخ زدن طواف کردن
ردا، ازار، چادر، شمشیر
طواف کردن، گرد چیزی گردیدن
قطف ها، چیدن میوه ها، جمع واژۀ قطف
نیک چشنده، خورش ستور
درخت خشک
ستمگر زورستان بیراه
تند باد، تیرگی، می دنبال روزی، خمیدن چیزی
زن مهربان زن نرمخوی
جمع عطر، بویه ها شمین ها ماده خوشبوی (نباتی یا حیوانی) بوی خوش جمع عطور. توضیح ماده خوشبوی روغنی شکل است که در اندامهای مختلف غالب گیاهان وجود دارد. یا عطرها. عطرها موادی هستند غالبا دارای بوی مطبوع و مخلوطی از چند ماده شیمیایی که در اکثر گیاهان به صورت قطرات کوچک داخل سلولهای گیاهی (خصوصا سلولهای بشره) وجود دارند و چون نور را بیش از مواد دیگر سیتوپلاسم منکسر می کنند به خوبی قابل تشخیصند. مواد عطری در اندامهای مختلف اکثر گیاهان از قبیل برگ و پوسته و گل و میوه و دانه وجود دارند. ترکیب شیمیایی عطرها اختلاطی از چند ماده است که مهمترین آنها عبارتند از هیدروکربورهای ترپنی و الکلهای مختلف و اسیدهاو ستن های مختلف و گاهی هم برخی ترکیبات گوگردی. عطرها کمی در آب حل می شوند ولی در اتر و بنزین و کلروفرم و الکل به خوبی حل می گردند ولی بر خلاف چربی ها با قلیاها تولید صابون نمی کنند و به علاوه در حرارتهای 100 تا 110 درجه در بافتها تبخیر می شوند و از بین می روند. از این رو می توان آنها را در مجاورت بخار آب تقطیر کرده به حالت مایع به دست آورد (طریقه استخراج عطرها) اسانس ها روغن های عطری مواد معطره. یا برگ عطر. شمعدانی عطری. یا عطر بهار نارنج. عطری را گویند که از شکوفه ها و گل های درخت نارنج گیرند. یا عطر رازقی. عطری را گویند که از گل رازقی به دست آورند. یا عطر گل. عطر گل سرخ. عطری را گویند که از گل سرخ بدست آورند. (گل گلاب) و آن به علت بوی بسیار مطبوعش مورد توجه است عطر گل گلاب عطر گل یا عطر گل گلاب. عطر گل سرخ
شمشیر، چادر، دستار، بالا پوش دو تهی (رداء)
عارف
جمع قطف، خراش ها جمع قطف خراشها
طواف دهنده
بازگشت
بازگشتن و مایل شدن به سوی چیزی، سخنی را به سخن ماقبل ربط دادن با حرف عطف، در دستور زبان علوم ادبی حرفی که با آن کلمه یا جمله ای را به کلمه یا جملۀ دیگر ربط دهند مانند حرف «و»، باعطوفت، مهربانی
پیرا گردی، گشت، کلک چوب و نی که بر هم بندند و مشکی چند بر باد کرده بر آن نهند و بر آن نشسته از آب بگذرند، دیواره، شبگرد پارسی است توف زن پیر و شکسته دور چیزی گشتن گرداگرد گردیدن، طواف گشت
میل کردن، مهربانی نمودن به کسی، بازگشتن
بخت، کوشش و کار