- عطری
- معطر و دارای بوی خوش
معنی عطری - جستجوی لغت در جدول جو
- عطری
- دارای عطر، معطر
- عطری
- Odorously
- عطری
- ароматно
- عطری
- duftend
- عطری
- ароматно
- عطری
- pachnąco
- عطری
- odorosamente
- عطری
- olorosamente
- عطری
- odorant
- عطری
- odorosamente
- عطری
- geurig
- عطری
- सुगंधित रूप से
- عطری
- بشكلٍ عطريٍّ
- عطری
- בצורה ריחנית
- عطری
- hoş kokulu bir şekilde
- عطری
- kwa harufu nzuri
- عطری
- อย่างมีกลิ่นหอม
- عطری
- সুগন্ধিতভাবে
- عطری
- خوشبو دار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث عطری بویه دار مونث عطری جمع عطرات
شیشه ای دهانه تنگ واستوانه ای شکل برای نوشابه وغیره
زبانی از شاخۀ زبان های سامی که میان یهودیان رایج است، خطی که این زبان با آن نوشته می شود، هر یک از افراد قوم یهود، یهودی
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطر
لخت و برهنه
دروغگوی، کذب، بلا و سختی
پوزشخواهی
گریان زن زبان یهودی یهودی عبرانی، زبان یهود عبرانی
ساوی زمین ساوی ده یکی زمین ده یکی ده دهی منسوب به عشر. یا زمین عشری. زمینی بود که عشر می پرداخت مقابل زمین خراجی که خراج می پرداخت
تنگی، دشواری
مونث عطشان تشنه: مادینه